مادر من، که آن فرانک را پنهان کرد، هرگز نتوانست از ضمیمه مخفی فرار کند
در آن روز در ساحل، اتو بلافاصله پس از نشستن ما میتوانست بگوید مشکلی برای مادرم وجود دارد. دستش را گرفت و آرام گوش داد. داشت با او زمزمه می کرد. من دقیقاً مطمئن نیستم که چه چیزی گفته شد. به یاد دارم که او نام خواهرش، نلی را ذکر کرد – اما نه چیز … ادامه