به گفته آرمیتانو دومینگو، حرکت بین این رشته های مختلف طبیعی بود. او توضیح می دهد: “موسیقی دروازه من به تاریخ بود – نقطه ورود من بود.” و اشاره می کند که دری را به دوران باروک و رنسانس باز کرد که الهام بخش بسیاری از آثار او بوده است. تصاویر عجیب و غریب او به عنوان زینتی برای سرامیک های او شروع شد – در ابتدا ابتدایی بود، اما با پیشرفت او پیچیده تر و آراسته تر شد. پس منطقی است که قدم بعدی او نقاشی رنگ روغن باشد. او می گوید: «نفت بخشنده ترین رسانه ای است که من با آن کار کرده ام. من مطمئن نیستم که چرا هنرمندان امروز آن را چالشبرانگیزترین رسانه میدانند.»
در تمام کارهای او، حس عجیبی از چیزی آشنا وجود دارد، اما با یک چشمک حیله گرانه و آگاهانه ارائه می شود – آرمیتانو دومینگو با دانستن ارجاعات خود از درون، می تواند بی سر و صدا آنها را زیر و رو کند. او به جای خطوط معمولی دقیق و ظرافتهای چینی خوب، با استفاده از نقوشی مانند کرم، سوسک و میوه، لمسی خانگی و حتی کودکانه به ارمغان میآورد. او میگوید: «هنر بزرگ اغلب با دانش اوج چندین نسل ساخته میشود – به همین دلیل است که من برای الهام گرفتن به گذشته نگاه میکنم. من در مورد ایدهآلها، قراردادها و تکنیکهای زیبایی مختلف یاد میگیرم، اگرچه مدتهاست که از مد افتادهاند. همه اینها برای درک بهتر انسانیت است.»