روپرت اورت، گبه دوپلت و گریس کدینگتون به مایکل رابرتز ادای احترام می کنند

گبه دوپلت

ما زنده ماندیم و دوستی ما محکم شد. من و او 10 سال بعد کتاب دومم را نوشتیم. هر دو جلد پرتره های برش خورده شگفت انگیزی از من توسط مایکل داشتند. کمی بعد وقتی او از من خواست که روی او کار کنم، توانستم خودم را پس بگیرم آقای اسنیپی کتاب، جایی که من تمام عکس های او را از مردان برهنه ویرایش کردم. کتاب فوق‌العاده‌ای بود، بیشتر بریده‌های کاغذی او از کتاب اهل نیویورک روزهای زیبا، بی احترامی، و خیلی خنده دار.

وقتی این را می نویسم، تلاش می کنم بفهمم که مایکل در بسیاری از چیزها چقدر شگفت انگیز بود و چقدر او را می پرستم. فقط ای کاش او اینجا بود تا به من کمک کند. بالاخره هیچ کس در دنیا نیست که بهتر از او با صدای من بنویسد. و مطمئناً از نوشتن این مطلب لذت می برد.

مایکل اولین رئیس من بود تاتلر مجله در لندن من 17 ساله بودم، در آخرين دوره تحصيلاتم شکست خورده بودم و تنها ديپلمي که داشتم از يک دوره تايپ بود. که عالی بود زیرا مایکل نیازی به دانشگاهیان نداشت. او من را به عنوان دستیار به دنیای مد معرفی کرد، البته نسخه خودش از آن!



منبع

در کپشن نوشته بود سردبیران مد خاصی هستند که باید بهتر بدانند. من خشمگین و صدمه دیده بودم (اگرچه باعث شد چند پوند وزن کم کنم). سال‌ها بعد، وقتی او اورانگوتان جینجرناتز را می‌کشید، او را با همان دامن آلایا و پیراهن سفید روی تنش کشید، اما این بار پاهای پرمو به آن اضافه کرد. تا گریه کردیم خندیدیم.

در طول سال‌ها، ما فقط یک بار با هم اختلاف پیدا کردیم، زمانی که او از پشت من برای انگلیسی‌ها نقاشی کشید ساندی تایمز. من یونیفرم همیشگی ام را پوشیده بودم که یک دامن خیلی تنگ عذالدین علائیه بود، یک پیراهن سفید، و موهای قرمز وز دار بزرگی داشتم که شکوفه داشت. بدون شک من، با اینکه چند اینچ به باسنم اضافه کرده بود.

به خوبی دیده شده است
یک جلد رابرتز برای نیویورکر.