چرا داشتن فرزندان باعث شد بیشتر، نه کمتر، امیدوار باشم که بتوانیم با بحران آب و هوا مبارزه کنیم؟

از بسیاری جهات احساس می‌شود که اکنون دلایل کمتری برای امیدوار بودن وجود دارد، چرا که فضای فیلم در حال حاضر کمتر آینده‌ای دیستوپیایی به نظر می‌رسد و بیشتر داستانی معاصر درباره زمانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم و بریتانیا بار دیگر در اثر سیل ویران شده است. وضعیت اضطراری آب و هوا در حالی که راه‌حل‌های سیاسی ناکافی بوده و توسط اقتصاد سود محور به خطر می‌افتد، فوری‌تر می‌شود. من اغلب احساس می‌کردم که از زمانی که فرزندانم به دنیا آمده‌اند، تنها می‌توان با احساس ناامیدی فزاینده در رابطه با آب و هوا توصیف کرد، ناامیدی‌های انباشته‌ای که به نظر می‌رسد صرفاً به فاجعه اشاره می‌کنند.

اما وقتی فیلم را تماشا می‌کردم، دوباره جذب عشقی شدم که آن را به تصویر می‌کشد، چگونه این عشق از آب‌های سیل بیرون می‌آید، آسیب‌دیده مانند شهر، اما هنوز زنده، هنوز هم نیرومند. یکی از امیدوارکننده‌ترین تصاویر فیلم مربوط به دو مادری است که از یکدیگر حمایت می‌کنند و از یکدیگر محافظت می‌کنند، از طریق دوستی‌شان قوی‌تر می‌شوند و در حالی که از میان منظره‌ای غمگین قدم می‌زنند، آواز می‌خوانند. من دوباره تحت تأثیر این فکر قرار گرفتم که امید با خوش بینی یکی نیست. بر اساس واقعیت ها یا پیش بینی ها نیست. این ناشی از امتناع از تسلیم شدن است، همانطور که قهرمان بی نام کتاب و فیلم هرگز نمی تواند تسلیم شود، همیشه باید برای زنده ماندن، برای خودش، پسرش، برای همه کسانی که دوست دارد بجنگد.

به نظر من این یک نوع امید منفعل نیست، آرزوی بهترین ها در حالی که عقب نشسته و هیچ کاری انجام نمی دهم. این امیدی است بر اساس خود عشق، به آنچه عشق ما را به آن سوق می دهد. خواه برای فرزندانمان، والدینمان، دوستانمان، عشق ما را وادار می کند که آینده ای بهتر بخواهیم. و مهمتر از همه، این آینده متکی بر مراقبت ما است که فراتر از کسانی است که با آنها مرتبط هستیم: باید فراتر از منافع شخصی، حتی فراتر از روابط شخصی ما – مانند آن غریبه ای که در پارک به من مهربانی نشان داد – به یک انسان قابل سکونت و برابرتر برود. دنیا برای همه من مدت‌ها این باور را داشته‌ام که امید می‌تواند دید ما را گسترش دهد. گرچه امید من به یک معنا ممکن است در فرزندم شروع شده باشد، در طراوت او در دنیا وقتی که کالسکه اش را در امتداد خیابان هل دادم، در بسط آن قدرت یافته است، در منظری وسیع تر که دنیای بهتر و منصفانه تری را در بر می گیرد. همه.

با توجه به اینکه فرزندانم اکنون هر دو در دبیرستان هستند، می بینم که چگونه مادری – و امیدی که الهام می بخشد – مرا وادار به اقدام کرده است. برای کمک به ایجاد آن دنیای بهتر اکنون آنها ترس ها و گمانه زنی های خود را دارند. سوالات دشواری در مورد اینکه چگونه باید زندگی کنیم و آینده آنها چگونه خواهد بود وجود دارد. به عنوان والدین، تنها کاری که می خواهید انجام دهید اطمینان بخشی است، و گاهی اوقات این امکان پذیر نیست. اما امید مرا تشویق می‌کند که به راه خود ادامه دهم، از محدودیت‌های خانه‌ام، خانواده‌ام فراتر بروم، و – درست مانند کتاب‌ها و فیلم‌ها – افق‌های زندگی‌ام را گسترده‌تر کنم. وقتی نوشتم پایانی که از آن شروع می کنیم– و وقتی فیلم را تماشا کردم – احساس می‌کردم که داستان اکنون می‌تواند ارائه دهد: تصویری کوچک و ثابت از شروعی جدید، حتی در میان فاجعه.

منبع