جست‌وجوی لذت جنا گریبون در پرتره‌های عجیب و غریب


زندگی جنا گریبون به عنوان یک نقاش فیگوراتیو در سال 2017، زمانی که او 38 سال داشت، چرخش شدیدی را رقم زد. او به من می گوید: «درک خودم و تمایلات جنسی ام خیلی طول کشید، و این را می توان تا حد زیادی به فقدان آن نسبت داد. تصاویر زنان در رابطه با یکدیگر تاریخچه کمی بیشتر از مردان همجنس‌گرا وجود دارد که در موقعیت‌های عاشقانه به تصویر می‌کشند و به تصویر می‌کشند، اما زمانی که در حال رشد بودم نمونه‌های کمی از هویت دگرباشان در میان زنان دیده بودم. می‌خواستم کاری بسازم که تاثیرگذار باشد، اما مستقیم‌تر و لذت‌بخش‌تر باشد.»

جنا با مردی به نام متیو گریبون ازدواج کرده و از او طلاق گرفته بود و در آن زمان با شریک زندگی خود، رمان نویس جولیان تپر، و پسرشان سیلاس زندگی می کرد. (جنا و جولیان ازدواج نکرده بودند و رابطه باز داشتند.) در این لحظه بود که او با مکنزی اسکات، خواننده و آهنگساز ایندی راک معروف به تورس آشنا شد. اسکات که 12 سال کوچکتر است معشوق و سوژه اصلی او شد.

هنگامی که در اواخر آگوست از گریبون بازدید می کنم، او مرا از طریق یک باغ مخفی جادویی با درختان بلند، دیوارهای سنگی کم ارتفاع و مسیرهای شنی به استودیوی خود در بروکلین هدایت می کند. از چند پله به سمت اتاقی کوچک و دو ارتفاع با نورگیر پایین می رویم.

این ممکن است جذاب‌ترین استودیوی نیویورک باشد: نقاشی‌هایی برای «Mirages»، نمایش او در Collezione Maramotti در شمال ایتالیا (اولین نمایش انفرادی او در یک موزه اروپایی، که در اکتبر افتتاح شد)، بر روی دیوارهای آجری سفید و نه تا 10 نقاشی نمایش از مکنزی است. چشم نواز است بفرمایید، یک خیره کننده 13 فوتی از اسکات که به پشت دراز کشیده روی تخته ای، زیر پنج نورافکن، در پس زمینه ای سبز رنگ، برهنه به جز شورت کوتاه و چکمه های کابویی. موهای بلند خاکستری مایل به خاکستری اسکات بر روی لبه تخته آبشار می زند. نوک سینه های فوق العاده صورتی او به نظر می رسد که او رژ لب زده است. سرش برگردانده شده است، در حالی که من به او نگاه می کنم، به من نگاه می کند، حالتی تا حدودی آشفته در چهره زیبایش. بیمار در توماس ایکینز کلینیک گروس یا غول نیمه جان در دانا شوتز ارائه به ذهن میرسه. اما این یکی چیز دیگری است: ژست اسکات ممکن است بازتاب اودالیسک های زنانه در طول تاریخ هنر باشد، اما ما با نگاه مردانه فاصله داریم. گریبون توضیح می دهد: «مردم در هنر به دیدن بدن های بدون لباس عادت کرده اند. «آنها برهنه هستند و خوش سلیقه به حساب می آیند. اما من می‌خواهم مردم بفهمند که مصرف تصویر بدن بدون لباس شخص دیگری یک عمل منفعلانه نیست، به همین دلیل است که دوست دارم بیشتر احساس برهنگی در آنها ایجاد کنم. مانند، “اوه، شاید من قرار نیست به این نگاه کنم.” این راهی است که بدن برهنه را کمتر خوش خیم تر می کند و به آنچه واقعاً هست صادق است، که آسیب پذیری شدید از سوی سوژه است.»

دو نقاشی بسیار بزرگ دیگر در نمایشگر وجود دارد – یکی از اسکات که به معنای واقعی کلمه (و تا حدودی خنده دار) آتش گرفته است. دیگری، نمای نزدیک از صورت او، یک چشم از زیر چشم بند بیرون می آید. (هر دو نقاشی باید حذف می شدند تا به گریبون فضای کافی برای نقاشی داده شود بفرمایید.) تصاویر دیگر در نمایش کوچکتر و بسیار کمتر خشن هستند. بیشتر آنها صحنه هایی از زندگی مشترک گریبون و اسکات هستند. اسکات، چشم بسته و برهنه، دست دراز می کند تا انعکاس خود را در آینه لمس کند. اسکات، لباس پوشیده، در حالی که ماشین ظرفشویی را تخلیه می کند، به گریبون (و ما) نگاه می کند. گریبون کوچک‌ترین آن‌ها را به‌عنوان نقاشی‌های «مستند» در نظر می‌گیرد، اما استفاده از رنگ‌های حس‌آمیز و جذاب و نور خورشید که بر موهای بلوند خاکستری فرو می‌رود، آنها را بدون توجه به اندازه‌ای که دارند، خوشمزه می‌کند. لذت هایی که نقاشی رنگ روغن می تواند بدهد، و این روزها به ندرت انجام می شود، در اینجا به طور کامل وجود دارد. او به من می‌گوید: «می‌خواستم کارم به‌طور مشهودی لذت‌بخش باشد، تا منعکس‌کننده لذتی باشد که از آنچه می‌سازم احساس می‌کنم». من تازه شروع به رفتن به آن سمت کرده بودم و سپس مکنزی را ملاقات کردم.

یک هفته قبل از ملاقات آنها، در آگوست 2017، اسکات یک رویا دید. او به یاد می آورد: «این غم انگیز بود، در مورد زنی که مرا ترک کرد. او صورتم را گرفته بود و می گفت که من را دوست دارد اما باید برود. حدود یک سال بعد، جنا من را ترک کرد – اما او برگشت. آنها به طور اتفاقی در سنت دیمفنا، یک کافه ایرلندی در دهکده شرقی، دو زن جوان بسیار بلند قد با موهای بلند، در مورد گریبون تیره، و در اسکات بلوند غیرقابل اجتناب ملاقات کرده بودند. هر دوی آنها قبلاً روابط عاشقانه ای با زنان داشتند و در مورد سوابق و کارشان و هر چیز دیگری صحبت می کردند. گریبون می گوید: «من اهل تنسی هستم و در جورجیا به کالج رفتم، و او اهل جورجیا است و به کالج در تنسی رفت. اسکات مدام ودکاهای مرتب بیشتری سفارش می داد و گریبون نیمی از آنها را زیر میز ریخت. گریبون به من می‌گوید: «قطعاً شیمی زیادی وجود داشت، و قبل از پایان شب، ما از نظر فیزیکی در بار درگیر بودیم. چند ماه بعد، او یک نقاشی از اسکات ساخت که اولین نقاشی از بسیاری از آنها بود. اسکات به موزه او تبدیل شد – گریبون این روزها تقریباً به طور انحصاری او را نقاشی می کند (نقاشی های پسرش، سیلاس، که اکنون 11 ساله است، استثنا هستند).

موزه یک خیابان دو طرفه است. اسکات که گریبون روی بازوی راستش به‌طور خوانا کلمات «جنا و سیلاس» را خالکوبی کرده است، می‌گوید: «نقاشی‌های او همیشه به نوعی به آهنگ‌هایی که من می‌سازم می‌خورند». اسکات می‌گوید: «آهنگ‌های زیادی درباره و برای جنا وجود دارد – «زبان نقره‌ای»، «روز مهربان». اشعار یک آهنگ اخیر، “Don’t Go Puttin Wishes in My Head”، همه درباره گریبون است:



منبع