آگاه باش: تار فیلمی پر از تعلیق و گیرا است، اما به طرز غرورآمیزی فرهیخته است – نوعی فیلم که با سکانسی طولانی در جشنواره نیویورکر آغاز می شود. این صحنه یک گفتگوی عمومی بین رهبر ارکستر لیدیا تار (بلانشت) و نویسنده آدام گوپنیک (در نقش خودش است) و بلانشت نقش شاهانه شخصیتش را مشخص میکند، همانطور که گوپنیک به درستی خود را خلاصه میکند: هر دستاورد بزرگ در دنیای موسیقی کلاسیک، یک بند است. جوایز، و زندگینامه بزرگ آینده، تار بر تار. او یک چهره عمومی غالب است که فیلارمونیک برلین را رهبری می کند و در حال آماده سازی اجرای اوج سمفونی شماره 5 مالر است. بلانشت در مواجهه با تشویق ها و ستایش ها تسلیم ناپذیر است. او یک نابغه است، و این را می داند، به طرز وحشتناکی با اعتماد به نفس.
سال عجیب و غریبی برای فیلم ها بود، اما همه چیز در شرف جالب شدن است. مجموعهای از فیلمهای جدی فصل جوایز در حال آمدن هستند و فقط در سینماها (یا در سینماها و سپس در نتفلیکس) اکران میشوند، و تعداد کمی از آنها قدرتمند، تحریکآمیز، فوقالعاده عجیب و غریب هستند، یا ارزش دیدن را دارند. .
بلانشت در تمام صحنههای این فیلم حضور دارد و فوقالعاده است. فقط اسکار را به او بدهید: این یک نمایش قدرت است – بلانشت به عنوان رهبر ارکستر برای نقش آموزش دیده، به عنوان یک پیانیست، یاد گرفته که آلمانی صحبت کند، و حتی (طبق یادداشت های مطبوعاتی) در یک پیست مسابقه رانندگی را برای یک سکانس تمرین کرده است. او پشت فرمان است او ابعاد زیادی به تار میدهد – ظلم، آسیبپذیری، درماندگی – که هرگز نمیدانید دقیقاً چه احساسی نسبت به او داشته باشید. دوئل با یک دانش آموز جویلیارد در مورد شایستگی های باخ (یک مرد دیگر مرد سفیدپوست) هوش نقره ای دارد. او را با استدلال های خود محو می کند، اما تکبر او نیز نمایان است. در نهایت، کمپینی فرا می رسد و فیلم آن را ارائه می دهد. ممکن است برای چنین فیلمی که به طور روشمند کنترل شده است، پایان دادن عجله داشته باشد، اما شما را نیز آزار می دهد – و فاقد اخلاقیات است.