کتاب جدید سنت‌های غذایی متنوع جزایر ایتالیا را بررسی می‌کند

اما وقتی نوبت به غذا می رسید – sfincione, یا تکه های پیتزا با پودر سوخاری؛ بادمجان های همه جا حاضر، پف کرده با روغن زیتون؛ را بیسکوتی همانطور که پارلا توصیف می کند، “آنقدر شیرین هستند که قند حتی نمی تواند به طور کامل در آنها حل شود، زیرا مقدار زیادی از آن وجود دارد” – جذابیت او تقریباً فوری بود. او با خنده می‌گوید: «اگرچه، تا زمانی که به آنجا نرفتم، متوجه نشدم که چقدر مردم ایستاده غذا می‌خورند. من به خوردن یک تکه پیتزا مانند آن در رم عادت داشتم، اما آنها فقط در خیابان ایستاده بودند، غذای کامل می خوردند. پارلا به سرعت خود را به خانه ها و آشپزخانه های کسانی که با ارزش ترین مواد غذایی جزیره را تولید می کردند جذب کرد – و در این فرآیند جنبه جدیدی از غذاهای ایتالیایی را کشف کرد.



منبع

همانطور که تقریباً هر کسی که از آن بازدید کرده است می تواند تأیید کند، اولین بار خود را در سیسیل فراموش نکنید. شاید خود را در قلب پالرمو یافته‌اید، از دست‌های تاب‌خورده غرفه‌داران بازار که با حرکات وحشیانه حرکت می‌کنند، طفره می‌روید، یا راه خود را از میان انبوه نوجوانان ژاکت‌های پف‌پوش می‌بافید تا هتل یا Airbnb خود را بیابید، چمدانی که روی سنگفرش‌ها می‌چرخد. یا، به سادگی سوار یک ماشین کرایه‌ای شده‌اید و قبل از اینکه شهرها جای خود را به شهرها بدهند، در ترافیک غیرقانونی جزیره بچرخید. اتوسترید و می‌بینید که در امتداد خط ساحلی به سمت پایین می‌روید یا از میان تونل‌هایی که از میان کوه‌های سر به فلک کشیده آن حوصله سر می‌برید، عبور می‌کنید.

برای کیتی پارلا، 22 سال پیش، اولین دیدارش از جزیره در نوک انگشتان ایتالیا، دیداری بود که او را نه تنها به خاطر بار بیش از حد حسی آن، بلکه به خاطر ارتباط عجیبی که با مناظر و مردم آن احساس می کرد، به یاد می آورد. اتصال فوری نبود پارلا به یاد می آورد: «من خودم در ماه اوت رفتم و در آن زمان گرم ترین آگوست ثبت شده بود. در آن زمان، مردم واقعاً شهر را در ماه آگوست ترک کردند، بنابراین مانند یک شهر ارواح عجیب و غریب بود که فقط طرح‌دارترین افراد در خیابان‌ها باقی مانده بودند.» پارلا همچنین در ابتدا متوجه نشد که دلیل دیگر خلوت بودن خیابان ها این است که شهر واقعاً در شب زنده می شود، پس از اینکه ساکنانش در گرمای روز خوابیده اند. “آنها در تمام ساعات مهمانی داشتند!” او اضافه می کند. “اما من آنقدر برای ارتباط با شهر انگیزه داشتم که به عقب برمی گشتم – و وقتی شهامت این را پیدا کردم که مانند یک محلی عمل کنم، بازی را تغییر دادم.”