من برای اولین بار در 20 سالگی کارل را ملاقات کردم. برای این نمایش انتخاب بازیگری انجام دادم و تیم او از من خواست یک ماه کامل بمانم تا بتواند مجموعه را روی من بسازد. برای من بسیار تأثیرگذار بود، زیرا من فرانسوی هستم و خانه فوق العاده نمادین است. و با کارل… همیشه احساس می کردم که باید در سطح او باشم – که دست نیافتنی است! اما با گذراندن وقت با او، متوجه شدم که او نیز همیشه در تمام روز شوخی میکرد. در دهه 1990 همه چیز در مورد سوپرمدل ها و طراحان ستاره بود و کارل حتی بیشتر یک سوپراستار بود.
وقتی حدود 35 ساله بودم دوباره همدیگر را دیدیم. من داشتم یک برنامه رادیویی اجرا میکردم، او وارد کامیون رادیویی من شد و قرار بود پنج دقیقه بماند و در نهایت 20 دقیقه در آنجا ماند و در مورد رابطهاش با موسیقی و مد صحبت کرد. وقتی بچه بود مادرش ویولن می زد و او موسیقی را ورق می زد. سالها بود که او را ندیده بودم و یک هفته بعد، تیمش از من خواست تا در نمایشگاه کروز در اواخر همان ماه قدم بزنم. اینگونه بود که دوباره شروع به کار در زمینه مد کردم و دوباره با Chanel. من بسیار خوشحال شدم که از من پرسیده شد – و شگفت زده شدم. من در آن زمان 35 ساله بودم و سن آن زمان متفاوت بود. من برای بازگشت به مد آماده نبودم. من یک زندگی داشتم: من یک مادر بودم، یک کارآفرین.
اما بازگشت به عقب بسیار سرگرم کننده تر بود زیرا چیزهایی برای گفتن داشتم، چیزهایی برای به اشتراک گذاشتن با کارل. این یک رابطه بالغ بود، جایی که میتوانستید در مورد زندگی، ادبیات و هنر صحبت کنید، کاری که من در 20 سالگی نمیتوانستم انجام دهم. وفاداری او بخشی از آن سخاوت بود، و به نوبه خود، شما هرگز نمی خواستید او را ناامید کنید. تو می خواستی برای او چیزهایی را سر میز بیاوری. اما خنداندن او آسانتر از تحت تأثیر قرار دادن او با دانش خود بود.»
کارل بسیار سرگرم کننده، شوخ و باهوش بود، اما چیزی که بیش از همه از آن شگفت زده شدم، وفاداری او بود. این واقعاً این روزها نادر است. شانل نیز به خاطر آن مشهور است، مردم خود را برای همیشه نگه می دارد.