اجسام آسمانی: مد و تخیل کاتولیک
سالها قبل از شروع به عنوان دستیار لوازم جانبی در ووگ، من و مادرم با هم به دیدن نمایشگاه های موسسه لباس می رفتیم و این تبدیل به سنتی شد که هر تابستان منتظرش بودم. در سکوی قطار بالای شهر 6 در گرند سنترال ملاقات میکردیم، با هم به موزه مایل میرفتیم، برچسبهای ورودی Met را فشار میدادیم (و خاطرات دوران قدیم را که از سنجاق استفاده میکردند را یادآوری میکردیم)، سپس از نمایشگاه عبور میکردیم. ما اغلب در طول مسیر چند گالری دیگر را بررسی میکردیم، معمولاً با جستجوی صندلی رابرت ونتوری Chippendale، مادرم مطمئن است در جایی در بال آمریکایی زندگی میکند (هشدار اسپویلر، ما هرگز نتوانستیم آن را پیدا کنیم)، سپس به سقفی برای یک لیوان گل رز در حالی که به چیزی استراحت میدهیم که دوست داریم آن را «پاهای آهسته قدم زدن در موزه» مینامیم. با این حال، روز تمام نشده است، تا زمانی که در راه خروج در کتابفروشی توقف می کنیم تا نسخه ای از کاتالوگ نمایشگاه را برداریم.