سقط جنین من آسان نبود. که آن را کمتر ضروری نمی کرد.

او به من سه انتخاب داد. می‌توانم به خانه بروم تا ببینم آیا به طور طبیعی خود سقط جنین می‌کنم، قرص‌های سقط جنین مصرف می‌کنم یا روشی به نام اتساع و کورتاژ (D&C) انجام می‌دهم، نوعی سقط جنین که در پانزده هفته اول انجام می‌شود. مات خیره شدم. من هرگز به آنچه که باید از نظر فیزیکی رخ دهد فکر نکرده بودم. من پرسیدم که کدام انتخاب راحت تر است. بدون تردید، دکترم به من گفت که D&C هموارترین مسیر برای بدن من خواهد بود. قرار ملاقات را برای سه روز بعد گذاشتم.

میشل ولف کمدین در استندآپ ویژه خود توضیح می دهد که چگونه صبح سقط جنین کرد، یک LaCroix بیرون آورد و سپس مستقیماً به سر کار رفت. البته این کمدی است، اما ولف اشتباه نمی‌کند که روایتی را بیان می‌کند که سقط جنین را امری عادی و آسان معرفی می‌کند. Planned Parenthood مدت‌هاست که این آمار را تبلیغ می‌کند که از هر 4 زن، 1 نفر تا سن 45 سالگی سقط جنین می‌کند – یک آمار مفید برای درونی کردن میزان رایج بودن این روش، اما نه آماری که فضای زیادی برای گفتگو در مورد عوارض گاه به گاه آن ایجاد کند.



منبع

من در مترو خانه گریه کردم، با عصبانیت یک ساندویچ بوقلمون خوردم (در دو ماه اول بارداری معمولاً سرماخوردگی توصیه نمی شود) و سپس خودم را جمع و جور کردم. از بسیاری جهات، من خوش شانس بودم. من یک شبکه حمایتی، بیمه درمانی برجسته داشتم و در ایالتی زندگی می کردم که به حقوق سقط جنین احترام می گذاشت. این از دست من نبود که اگر در تگزاس یا یکی از 13 ایالت دیگر که در آن سقط جنین ممنوع است زندگی می کردم، پزشکم مرا با تسلیت و به امید سقط جنین طبیعی بدون عارضه به خانه می فرستاد. سقط جنین طبیعی می تواند یک تجربه تلخ، دردناک و طولانی باشد.

شوکه شده بودم و همسرم هنوز در فیس تایم است (پروتکل کووید شرکای خود را از حضور در اتاق معاینه منع می‌کرد)، از دکتر پرسیدم که اقدامات بعدی من چه خواهد بود، با این فرض که او توصیه می‌کند قبل از امتحان مجدد چند ماه مرخصی داشته باشیم.

در حالی که نشسته بودم و پاهایم را روی میز امتحان تکان می دادم و منتظر آمدن تکنسین سونوگرافی کلینیک بودم، از طریق فیس تایم به همسرم گفتم: «خیلی خوشحالم که دیگر مجبور نخواهم شد به اینجا برگردم. دومی که حرف ها از دهانم خارج شد، پشیمان شدم. در عرض چند دقیقه از معاینه، مشخص شد که جنین دیگر زنده نیست.

در طی یک قرار ملاقات معمول در کلینیک باروری، متوجه شدم که سقط کرده ام. من آن را هشت هفته و نیم ساخته بودم، که، در دنیای باروری، نقطه عطف مشهوری است – نقطه ای که در آن یک بیمار از کلینیک باروری خود به OB/GYN معمولی خود مهاجرت می کند. پس از چهار ماه روش های ناموفق IUI، بازیابی تخمک و یک دور IVF، مشتاق بودم که در راه باشم.