الکساندرا اودر در مورد دوران کودکی خود در هتل چلسی – و بزرگ شدن دختر یک میوز وارهول

سوپراستار ویوا در کارخانه اندی وارهول در سال 1968

عکس: WWD/Getty Images

این تنها شروع داستان جذاب اودر است که در اتاق های هتل چلسی، نقطه عطفی بدنام شهر نیویورک آغاز می شود. چلسی قبل از بازسازی و بازگشایی بحث برانگیز آن در سال 2022، برای چندین دهه به عنوان خانه، آزمایشگاه و زمین بازی دمیموند دنیای هنر در مرکز شهر خدمت می کرد. شاید بیشتر به عنوان محل فیلمبرداری فیلم اندی وارهول شناخته شود. دختران چلسیبسیاری از ساکنان مشهور هتل شامل باب دیلن، لئونارد کوهن، ادی سدویک و نیکو بودند، در حالی که مرگ‌های آن به همان اندازه افسانه‌ای بود – دیلن توماس در اتاق 205 به کما رفت و نانسی اسپانگن توسط دوست پسرش سید ویسیوس در اتاق 100 به قتل رسید. این ساختمان همچنین مکان بسیاری از دوران کودکی اودر بود. او، مادرش – بازیگر، نویسنده و وارهول، ویوا سوپراستار، خواهرزاده سوزان هافمن – و در نهایت خواهر کوچک‌تر اودر، گبی هافمن، بازیگر، به طور دوره‌ای بین اوایل دهه 1970 و اوایل دهه 90 در هتل خیابان 23 اقامت داشتند. همانطور که اودر اعتراف می کند، آنها اغلب به دلیل اجتناب از اجاره یا به دلیل نزاع های ویوا با سرپرست قدیمی هتل، استنلی بارد، در خطر اخراج بودند.

او می نویسد: “من به صورت حلقه ای، روی یک مانیتور ویدئویی سیاه و سفید کوچک به وجود آمدن زندگی ام نگاه خواهم کرد.” «برای اینکه هر یک از این اتفاقات بیفتد – مهم باشد – دوربین همیشه در حال ضبط است، لحظه‌ای که آب مادرم شکسته می‌شود، لحظه‌ای دیگر در مجموعه‌ای از لحظات مستند بین مسواک زدن دندان‌هایش و مشاجره با پلیس. این یک خاطره ویدیویی است.»

اکنون 52 ساله، اودر، بازیگر و مربی یوگا که در حومه فیلادلفیا به همراه همسر و دو فرزندش زندگی می کند، برای اولین بار تقریباً 30 سال پیش، در طول یک پروژه نویسندگی ارشد در کالج بارد، شروع به مستندسازی داستان خود از چلسی کرد. از آن زمان نسخه خطی تکرارها و بازنگری های متعددی را پشت سر گذاشته است، به نظر می رسد نثر در کنار او رشد می کند، زیرا او آیین های زندگی را از بزرگسالی تا میانسالی ادامه می دهد. بدون شک این حکمت پیری و تأخیر است که مایه می گیرد من را خانه صدا نکن با نگاهی عجیب و غریب و هوس انگیز و افسانه ای گرانبها از دوران طفولیت و گاهی دردناک کودکی می بافد.

الکساندرا اودر مرا خانه نخوان: خاطره با خاطراتی از تولد دشوار نویسنده، دوشیدن شیر، و پیوند با مادرش در آپارتمانشان در هتل چلسی، پرواز به مکان‌های عجیب و غریب، تماشای آرایش مادرش و خودارضایی با اسباب‌بازی‌های مخمل‌شکلش آغاز می‌شود. اما همانطور که او به زودی فاش می کند، این لحظات اولیه خاطرات خودش نیست، بلکه تصاویری است که پدر فیلمسازش با وسواس ثبت کرده است. سناریوهای مستند که بارها و بارها در خانه تکرار می‌شوند، خود را با خاطرات خود اودر ترکیب می‌کنند تا زمانی که این دو قابل تشخیص نیستند.

همانطور که اودر آن را توصیف می کند، رابطه وابسته او با مادرش (که حتی در کودکی اغلب با نام هنری اش “ویوا سوپهستههه” از او یاد می شود) به محض اینکه پدرش، میشل اودر، آنها را به دنبال یک رفتار خاص ترک می کند، به طور جدی شروع می شود. دعوای زناشویی خشونت آمیز الکساندرای جوان، تنها پنج ساله، از رفتن با او امتناع می ورزد و در عوض، همانطور که می نویسد، “من و مادرم همدیگر شدیم.” او و ویوا جدایی ناپذیر می شوند، با خون و نوسانات وجودی دست به دهان پیوند می خورند. آن‌ها در جایی که بتوانند اقامت می‌کنند: متل‌های کنار جاده‌ای لس‌آنجلس، خانه‌ای در هالیوود غربی، خانه‌ای در میامی، خانه خانوادگی در هزار جزیره، خانه خاله‌ای در آرژانتین، مهمان‌خانه‌ای در حومه کانکتیکات. وقتی بالاخره به چلسی برمی‌گردند، اودر هشت ساله است و مشتاق اولین تجربه‌های آزادی شهری خود است. برای او، سرگردانی در راهروهای پرپیچ و خم و اتاق‌های نقاشی شده با دست هتل، مانند «دوروثی در حال قدم گذاشتن به تکنی‌کالر اوز» است.



منبع