9 کتابی که هر بار ما را به گریه می اندازد

تیم: بیوگرافی رسمی آویچی

تصویر ممکن است موارد زیر را شامل شود: آگهی، پوستر، بروشور، کاغذ، بروشور و متن
تصویر ممکن است موارد زیر را شامل شود: ‏‏‏پوست‏، ‏‏دهان‏ و ‏لب‏‏‏

گریه کردن: این به معنای واقعی کلمه برای شما خوب است، اما گاهی اوقات یک فرد برای از بین بردن مجاری اشکی به کمک کمی نیاز دارد. مطمئنا، شما همیشه می توانید فقط تماشا کنید پل های شهرستان مدیسون، اما چیزی زیبا و دوست داشتنی در دنیای قدیمی وجود دارد که با کتاب اشک می ریزد. در زیر، هشت مورد را پیدا کنید ووگ کارمندان کتاب‌هایی که هر بار آن‌ها را خوب می‌کنند، چه در غم و شادی و چه فقط در شگفتی‌های یکسره از یک جمله کاملاً جمع‌آوری شده.

یک زندگی کوچک توسط هانیا یاناگیهارا

آنچه که در مورد خاطرات دیدیون در سال 2005 بسیار قابل توجه بود – که داستان مرگ همسر و همکار قدیمی او، جان گریگوری دان را روایت می کند – این بود که او در آن هم به عنوان سوژه و هم به عنوان ناظر عمل می کرد. همانطور که او آن رویداد و عواقب آن را شرح می داد، زمانی که دیدیون از دختر بیمارش، کوئینتانا رو نیز مراقبت می کرد، نوعی کتابچه راهنمای سوگواری ایجاد کرد، کتابی که من در طول زندگی ام در لحظات از دست دادن به آن بازگشته ام. – جسی هیمن، سردبیر، Vogue.com

مؤمنان بزرگ توسط ربکا مکی

تصویر ممکن است موارد زیر را شامل شود: آگهی، پوستر، بروشور، کاغذ، بروشور، رمان و کتاب

من اهل گریه نیستم اما لولیتا هر بار من را جذب می کند – به ویژه پایان این رمان غمگین، هیجان انگیز، فوق العاده شکوفا و از نظر اخلاقی تراژیک. لولیتا چیزهای زیادی است: یک تحریک. پرتره ای از درماندگی، تهمت، جنایت، و، بله، از عشق غیرقابل انکار و محو کننده. و موج عشق در پایان کتاب، زمانی که هامبرت هامبرت لولیتا را از دست داده است اما همچنان آرزوی او را دارد و سعی می کند او (باردار، متاهل، 17 ساله) را متقاعد کند که یک بار دیگر با او فرار کند، بسیار زیاد است. لولیتا… باید بگویم. زندگی کوتاه است. از اینجا تا آن ماشین قدیمی که خیلی خوب می‌شناسید، امتداد بیست، بیست و پنج قدمی وجود دارد. پیاده روی بسیار کوتاه است. آن بیست و پنج قدم را انجام دهید. اکنون. همین الان. همینطور که هستی بیا و ما تا ابد با خوشبختی زندگی خواهیم کرد.” این پاسخ اوست که من را لرزاند. چهار کلمه ماتم آور، سخاوتمندانه، مطلق. او گفت: «نه. “نه عزیزم نه.” -تیلور آنتریم، رهبر شبکه جهانی و معاون سردبیر ایالات متحده

تیم: بیوگرافی رسمی آویچی توسط Måns Mosesson و من دوست دارم از مد متنفرم توسط Loïc Prigent

همانطور که ماسک های تراژدی و کمدی که نمایشگر تئاتر هستند به ما یادآوری می کنند، اشک انواع مختلفی دارد. سعی نکنید خواندن دلخراش است تیم: بیوگرافی رسمی آویچی توسط Måns Mosesson بدون جعبه دستمال کاغذی. وقتی کتاب را بستم صفحات خیس شده بودند. هفته‌ها بعد، صفحات مجموعه شریرانه نقل قول‌های لویک پریجنت را که در نمایش‌های مد جمع‌آوری شده بود، آبیاری کردم-من دوست دارم از مد متنفرم– که LOL خنده‌دار است و یادآور اهمیت نگه داشتن چیزها در چشم انداز است. -لیرد بورلی-پرسون، سردبیر ارشد آرشیو

سال تفکر جادویی توسط جوآن دیدیون

تصویر ممکن است موارد زیر را شامل شود: آگهی، پوستر، بروشور، کاغذ، بروشور و متن

به طور خاص، پایان این کتاب هرگز باعث گریه من نمی شود. گاهی اوقات اگر بخواهم خودم را به آن حالت نوستالژیک و عاشقانه که با پاییز خیلی خوب پیش می‌رود، مجبور کنم فقط آخرین فصل‌ها را می‌خوانم. من پایان را اسپویل نمی کنم، اما بقیه کتاب نیز به دلایلی کلاسیک است. نیولند آرچر، مردی از جامعه بالا در عصر طلایی، با می ولند بی گناه و دوست داشتنی نامزد کرده است. وقتی الن اولنسکا، پسر عموی می، پس از یک ازدواج شکسته در اروپا، به نیویورک باز می گردد، نیولند بین دو زن درگیر می شود. علاوه بر پایان کاملاً عالی، آداب و رسوم افراد بسیار ثروتمند نیز زیاد است. -سارا اسپلگز، سردبیر اخبار مد

تاریخ عشق توسط نیکول کراوس

من معمولاً بر سر کتاب ها (یا فیلم ها یا برنامه های تلویزیونی) گریه نمی کنم، مگر اینکه در هفته های اولیه یک بیماری همه گیر زندگی کنم، چیزی که آموخته ام به من کمک می کند آب را روشن کنم. با این حال، وقتی کار داستانی تاریخی مکی درباره مردان همجنس‌باز جوان را خواندم که در بحران ایدز در دهه 1980 زندگی می‌کردند یا در بسیاری از موارد جان خود را از دست می‌دادند، گریه‌ام گرفت. اشاره خاصی به مرد جوانی وجود دارد که درباره چیزهایی که در مورد زنده بودنش از دست می‌دهد فکر می‌کند، از جمله «سگی که می‌توانست کنار دریاچه راه برود»، و اولین باری که این جمله را خواندم، غمگین و تقریباً حالت تهوع داشتم. فکر کردن به بسیاری که بیماری و بی‌عملی دولت زندگی و آینده‌شان را از آنها گرفته است. -اما اسپکتر، نویسنده فرهنگ



منبع

اولین و تنها تا کنون کتابی که مرا به گریه انداخت…خانم دالووی توسط ویرجینیا وولف؟ این خیلی لنگ است؟ من دانشجوی دانشگاه بودم و عبور از آنهمانطور که اغلب افراد در کالج هستند، و لحظات پایانی آن داستان (خطوط بسیار پایانی!) توده ای در گلویم تشکیل داد که تقریباً نفسم را متوقف کرد. او گفت: «کلاریسا است. زیرا او آنجا بود.» قلب من (و اشکهای من) آرام باش. -مارلی ماریوس، ویرایشگر ویژگی ها

لولیتا توسط ولادیمیر ناباکوف

تصویر ممکن است موارد زیر را شامل شود: چهره، انسان، شخص، سر، Avicii، عکس، عکس و پرتره

تصویر ممکن است موارد زیر را شامل شود: متن، کلمه، الفبا، حیوان، پرنده، شماره و نماد

این کتاب 800 صفحه ای می تواند صادقانه صحبت کند. – کارولینا دالیا گونزالس، دستیار اجرایی سردبیر

عصر بی گناهی توسط ادیت وارتون

کتابی که مرا به گریه می‌اندازد، بی‌شک کتاب نیکول کراوس است تاریخ عشق. حتی با مرور مجدد خلاصه‌ای از افتتاحیه، چشمانم خار می‌آورد: پیرمردی به رادیاتور خود رپ می‌زند تا به همسایه‌هایش بفهماند که زنده است – با این تفاوت که او فقط یک کدنویس قدیمی تنها نیست، او نویسنده کتابی است که یک عشق بزرگ را شرح می‌دهد. راه خود را در سراسر جهان و بسیاری از زندگی ها باز کند. کتاب‌هایی هستند که بیشتر به خاطر حس خواندنشان به یاد می‌آورید تا داستان، و این یکی از آن کتاب‌ها برای من است. آن را خواندم، گریه کردم، سپس به سمت راست برگشتم و دوباره آن را خواندم. هر بار کار کرد. – کلویی شاما، سردبیر ارشد

خانم دالوویویرجینیا وولف

سال تفکر جادویی