از نظر فوزلی – که با همسرش و مری ولستون کرافت درگیر نوعی مثلث عشقی افلاطونی بود – به نظر میرسید که جهان در حال نزدیک شدن به سردرگمی جنسیتها است: «در عصر تجمل، زن در آرزوی عملکرد مرد است و مرد. او مینویسد. سولکین در تماسی توضیح میدهد که هنرمند به تاریخ و بهویژه دوران باستان یا اسطورههای نورس باستان نگاه میکند و میگوید که دنیای قهرمانان بود. دنیایی از کارهای بزرگ بود. این دنیایی بود که در آن مردان، اگر دوست داشته باشید، مردان بودند، و در نتیجه، هنر می توانست واقعاً عالی باشد. هنر می تواند در معابد زندگی کند، در کلیسای سیستین زندگی کند، نقش مهمی در زندگی عمومی ایفا کند. اکنون ما در دنیای تجارت زندگی می کنیم. ما در دنیایی زندگی می کنیم که در آن همه چیز به نوعی کوچک شده است و همه چیز به خانه مربوط می شود، همه چیز مربوط به ادب است، همه چیز در مورد ظرافت است. همه چیز در مورد تحولات اجتماعی است که فوسلی آن را با نفوذ فزاینده زنان می شناسد. زنان اغلب در قرن هجدهم به دلیل نقشی که در پالایش احساسات انسانی داشتند، به دلیل مشارکت در پیشرفت تمدن و هنر مورد ستایش قرار گرفتند.