در جهان دیگری، جاستیس جکسون خودش با دقت زیر نظر گرفته میشد: میلیونها نفر در سراسر کشور به صفحهنمایشهایشان تکیه دادهاند و به تک تک کلمات او آویزان میشوند. اینکه او دارای اعتبار فردی واجد شرایط برای خدمت در دادگاه بود، بدون تردید بود: دانشکده حقوق هاروارد، سه منشی فدرال (از جمله یکی در دادگاه قاضی استفان بریر، که او جایگزین او خواهد شد)، یک دوره به عنوان معاون رئیس ایالات متحده کمیسیون احکام، و قضاوت فدرال در هر دو سطح دادگاه منطقه و منطقه. با این حال، این بی سابقه بود – هیچ یک از 115 انتصاب قبلی در دادگاه عالی ایالات متحده یک زن سیاه پوست نبوده است. مانند مشتریان مضطرب که در حال مطالعه وکلای خود هستند، ما جلسات او را مطالعه کردیم. ما در هر پاسخ سنجیده او، در توضیحات بلورین او از قانون، به دنبال امید بودیم. امید را در لحن صدایش و پهنای لبخندش جستجو کردیم. کشور ما کشوری است که امید دارد.
در بوته جلسات او – با همه آن مردمی که در تلویزیون تماشا میکنند، و زیر نور خیره کننده سناتورها در اتاق – نمیتوان فکر کرد که آیا قاضی جکسون به سادگی آب میشود یا خیر. اما به نوعی، او این کار را نکرد. او فصیح، متواضع و فهیم بود. به نظر می رسید که آن گرما به سختی او را لمس می کند. غیرممکن است که بدانیم چه چیزی او را برای این لحظه از تاریخ بیشتر آماده کرده است – آیا این مهارتهایی بود که او به عنوان یک سخنور قهرمان در دبیرستان به دست آورد؟ کار او به عنوان یک مدافع عمومی در دی سی؟ زمان او روی نیمکت؟ یا صرفاً درس های انباشته شده از تجربه زندگی در آمریکا به عنوان یک زن سیاه پوست؟
منبع
در آن اتاق بدون پنجره، درست سه مایلی دورتر از ساختمان کنگره ایالات متحده، جفت ما – دو دختر تیره پوست، یکی نوجوان و دیگری یک مدافع عمومی 29 ساله – لحظاتی را صرف جشن گرفتیم تا به زودی جشن بگیریم. پیمایش استادانه جاستیس جکسون در مورد آنچه که مجموعه ای طاقت فرسا بود. با احتیاط از هشدار دادن به نگهبان، صدایمان را پایین نگه داشتیم. در یک لحظه، ما یک انتقال ناخوشایند به تجارت را انجام خواهیم داد: پرونده جنایی و دفاع قانونی او. جاستیس جکسون که زمانی خود یک وکیل عمومی بود، دقیقاً با این لحظه آشنا بود – زمانی که باید به کسی یادآوری کنید که عمیقاً به آن اهمیت می دهید که با آینده ای مبهم و دردناک روبرو است. این وظیفه شماست که مفاهیم پیچیده حقوقی را تقطیر کنید و احساسات خود را دور نگه دارید. تو هم به حرکاتت اهمیت میدی مشتری شما با دقت نگاه می کند. اگر بی قراری کنید، این نشان میدهد که لحظاتی از ارائه اخبار بد فاصله دارید.
“پ اجاره به من بگو کتانجی براون جکسون را دیشب در آن جلسه دیدی.”
“من کردم! آیا او فقط باورنکردنی نبود؟»
وقتی من و مشتریم روی صندلی های پلاستیکی تنگ اتاق ملاقات نشستیم، چه فکر کردم اما نگفتم:شما حتی جلسه تایید را چگونه دیدید؟ من با موکلم در بازداشتگاه نوجوانان دی سی ملاقات می کردم، که گمان می کردم به تلویزیون زنده دسترسی ندارد. شاید دلیلش این بود که بدون توجه به تعداد کتابهایی که برایش فرستادم، قبل از اینکه بتوانم کتابهای بیشتری برایش تهیه کنم، همه آنها را به خوبی تمام میکرد. تا آن زمان، من فقط تصور میکردم که مشتریام در واحدش مینشیند، لباسهای چوگان و خاکستری استاندارد میپوشد و هر وقت میتوانست مطالعه میکرد.