در طول بحث های ما، لوپز به برخورد با متون خودیاری، مدیتیشن، روان درمانی، روانپزشکی و مربیگری زندگی اشاره می کند. به نظر میرسد که او با همان شدتی که به شغلهای شغلیاش وارد کرده است، به پروژه کار کردن از طریق آسیبهای دوران کودکیاش و بازتابهای امروزی آن به شکل دلبستگیهای ناسالم حمله کرده است. او توضیح می دهد: «والدینم به من ارزش کار سخت و اهمیت آدم خوب بودن را یاد دادند. “اما ترکیب آنها چیزی بود که من باید کشف می کردم. تا آنجا که به زندگی شخصی ام مربوط می شد، آنچه را که دوست داشتم شکل داد. بدون تجاوز به حریم خصوصی آنها، همین بود: مادرت کیست و پدرت کیست و چگونه تو را دوست دارند و به تو یاد میدهند عشق بورزی، به الگوهای مثبت و منفیای تبدیل میشوند که باید در زندگی بر آنها غلبه کنی.»
مدیر قدیمی لوپز، بنی مدینا، به من گفت که لوپز راهی برای عاشق شدن با هر چیزی که در حال حاضر در آن غوطه ور است دارد. در حالی که او چندین فیلم در ماههای آینده منتشر خواهد کرد، از جمله رام-کام-با-تغییر عروسی تفنگ ساچمه ای این زمستان و مادر، که در آن او به عنوان یک قاتل سابق بازی می کند، در اواسط سال آینده، این آلبوم است که در حال حاضر شور و شوق لوپز را به خود جلب می کند. او میگوید که این صادقانهترین کاری خواهد بود که تا به حال انجام داده است. مردم فکر می کنند چیزهایی در مورد اتفاقاتی که در طول مسیر برای من رخ داده است، مردانی که با آنها بوده ام می دانند – اما آنها واقعاً هیچ ایده ای ندارند، و بسیاری از اوقات آنها آن را بسیار اشتباه می کنند. بخشی از وجودم هست که جنبه ای از خودم را از همه پنهان می کردم. و احساس میکنم در نهایت در جایی از زندگیام هستم، جایی که در مورد آن چیزی برای گفتن دارم.» او ایرپادهای خود را به من قرض می دهد تا بتوانم به چند برش ناهموار از ضبط گوش دهم. ترانههای شکایتآمیز و اعترافآمیز، تاملهایی در مورد آزمایشهای گذشتهاش، مرباهای شادیبخش برای جشن عشق و سکس وجود دارد. همینطور که دارم گوش می کنم متوجه می شوم که چشمانش را بسته است و روی صندلی اش می رقصد و با صدای خودش آواز می خواند. برای لحظهای به ذهنم میرسد که او ممکن است با یک اجرای کوچک با من رفتار کند، اما نه، او همینطور است به آن
لوپز می گوید: «من یکی از این هنرمندان شکنجه شده نیستم. “بله، من مانند هر کس دیگری، بارها و بارها در زندگی خود با غم و اندوه و درد بسیار زندگی کرده ام. اما وقتی بهترین موسیقی یا بهترین هنرم را میسازم، زمانی است که خوشحال و پر هستم و عشق زیادی را احساس میکنم.» چنین حال و هوای حول و حوش نگارش و ضبط آلبوم آتی او، که اولین آلبوم او در نزدیک به یک دهه خواهد بود، بود. من مجاز به فاش کردن عنوان نیستم، اما کافی است بگویم که این عنوان نوعی کتاب است. این منم…پس، آلبومی که او 20 سال پیش در روزهای آغازین رابطه اش با افلک منتشر کرد.
زندگی به طور کامل او میگوید: «من میخواهم بچههایم از خودشان دفاع کنند. من میخواهم همه دخترهای کوچک دنیا صدایشان بلند شود. بلند بلند شو!» کت، نیم تنه و دامن مارک جیکوبز.
من و لوپز برای صبحانه در سالن پولو در هتل بورلی هیلز، روی میزی در پشت باغ، که جلوی آن یک گلدان بزرگ، امنیت مبهم را ایجاد می کند، ملاقات می کنیم. این رستوران به نوعی محل ملاقات پیش فرض برای ساکنان مناطق همسایه مرتفع مانند بل ایر و هولبی هیلز است و او بدون امنیت وارد می شود. حریم خصوصی برای او مهم است، اما این نیز مهم است که مردم بفهمند که او برای تعرفه های شهرت از کسی همدردی نمی کند. او به خاطر میآورد: «روز پیش، یکی از بچههایم گفت، میخواهم به بازار فروش بروم. گفتم: “اوه، می خواهی من و بن بیایم؟” گفتند: “میدونی، مامان که میری، اینجوری میشه.” احساساتم را جریحه دار کرد. من آن را دریافت می کنم. آنها زمانی با دوستان خود وقت می خواهند که تحت نظر و پیگیری و عکسبرداری نباشند. این یک چیز است. هیچ کس شکایت نمی کند، اما این یک چیز است.»