به نظر شما آیا هنوز تغییراتی وجود دارد که باید اعمال شود، به ویژه برای افراد دارای معلولیت و استفاده کنندگان از ویلچر؟
من معتقدم که دنیای مد، و همچنین سینما و به طور کلی تصویر با فراگیر شدن پیشرفت های عظیمی داشته است، اما متأسفانه باید اعتراف کنم که این موضوع به آن همه افراد در شرایط من مربوط نمی شود. بر خلاف سایر اقلیتها، یافتن افرادی که در هفته مد روی ویلچر نشستهاند، یا مدلهای حرفهای معلول یا بازیگرانی که روی ویلچر بازی میکنند، حتی فراتر از آنچه که خود معلولیت است، اما تمرکز بر شخصیتی که در آن بدن است، تمرکز میکنند، هنوز بسیار دشوار است. ویلچر هنوز به عنوان یک تابو در نظر گرفته می شود، شاید به این دلیل که امکان «عمودی» فردی که از آن استفاده می کند، و در عوض همیشه روی صندلی می ماند، نمی دهد. در هر صورت، من فکر می کنم مهم است که این محدودیت را نیز تضعیف کنیم و شروع کنیم به نمایندگی از این دسته از افراد، بیش از پیش.
جولیا از وقتی که گذاشتید بسیار متشکرم، چیزهای گرانبهای زیادی به من دادید. سفر به شما و خانواده تان مبارک باد.
در طول مدت اقامت در بیمارستان با همسر فعلی خود و همچنین پدر فرزند و همسفرتان آشنا شدید. آیا فکر می کنید که احساس دوست داشتن به نحوی به شما کمک کرده است تا بر تأثیر شرایط جدید خود غلبه کنید؟
من واقعاً از اینکه این سؤال را از من پرسیدید سپاسگزارم زیرا موضوعی است که من واقعاً دوست دارم در مورد آن صحبت کنم. من در یک لحظه انتقالی معلول شدم، زمانی که از یک دختر جوان زن میشوی، آن سالهایی که در آن تجربه میکنی و با تصویر خودت بازی میکنی تا تصویر قطعی پیدا کنی. و باید بگویم که برای من آسان نبود، این یک روند طولانی بود. به طور کلی فکر میکنم برای هیچ زنی آسان نیست، اما برای کسی که روی ویلچر مینشیند، بیشتر از همه به این دلیل است که مدلهای مرجعی برای الهام بخشیدن به من نداشتم، تصویر مد «نشسته» نداشتم، بنابراین درک آن بسیار خستهکننده بود. چگونه خودم را تقویت کنم
شوهرم در آن زمان یک کارآموز فیزیوتراپی بود که به من سپرده شده بود، این برای او عشق در نگاه اول بود. در عوض، بیشتر طول کشید. در نظر بگیرید که وقتی وارد بیمارستان شدم هنوز با پسری در ارتباط بودم که در همان روز تشخیص قطعی من را ترک کرد. من به عنوان یک زن جوان که از درد جسمی رنج می برد، اما زخم قلبی هم داشتم، باید لحظات ویرانگری را پشت سر می گذاشتم. باید بگویم که زندگی در عوض مرا غافلگیر کرد و به من شخصی داد که از همان لحظه اول بتواند مرا بپذیرد و به من احترام بگذارد و باعث شد اعتماد به نفسی که فکر نمی کردم دیگر شایسته آن باشم را به دست بیاورم.
خیلی ممنون از این فرصت، به زودی شما را می بینم.
ناتوانی و زنانگی: رابطه شما با بدن و آگاهی شما به عنوان یک زن چگونه تغییر کرده است؟