ما میتوانیم ساعتها در مورد این موضوع صحبت کنیم، زیرا این جذابیتی است که استودیو Solitude را از همان ابتدا برانگیخت، و ما همیشه کنجکاویها و سوالات جدیدی در مورد نحوه برخورد با آن پیدا خواهیم کرد.
آیا می توانید برخی از موادی که در این فصل استفاده کردید را برجسته کنید؟
در این مجموعه از پارچههای متعددی استفاده کردیم که ماهها در زیر آب غوطهور شدیم و قبل از بریدن به لباسها، در باتلاق پیت محلی رنگ میکردیم. باتلاق نزدیک خانه دوران کودکی سوفیا است. در مهدکودک بزرگترها به او می گفتند که دلیل آب قرمز رنگ باتلاق این است که جن ها لباس های خود را در آن می شستند. یادآوری این داستان باعث شد او متوجه شود که ما در واقع می توانیم لباس هایمان را در آنجا رنگ کنیم. از نظر بیولوژیکی، آب سرشار از اخر و آهن است که پارچه را رنگ میکند و همچنین کپکها و میکروارگانیسمها در نقوش ایجاد شده نقش دارند.
تمام پارچه هایی که در آنجا قرار می دهیم از الیاف طبیعی ساخته شده است و پارچه قطعا تجزیه می شود. اگر آنها را برای مدت طولانی رها کنیم، به سادگی ناپدید می شوند! ما آزمون و خطاهای زیادی داشته ایم، هم با تغییرات فصلی آب و هوا و هم زمان برای گرفتن نتیجه درست. هر زمان که شکست خورد، آن را خلاصه می کنیم [by saying], ‘باتلاق می دهد و باتلاق می گیرد.’ دو روز کامل طول می کشد تا هر پارچه را پس از بازیابی از باتلاق تمیز کنیم.
چرا این مجموعه امیدهای خواب زمستانی نامیده می شود؟
این مجموعه بیگانگی فزاینده نیروهای طبیعی را همگام با توسعه فناوری تجسم می کند. [We envisioned] یک چاه آرزوی بیش از حد رشد کرده که برای مدت طولانی از کار افتاده بود به طوری که آب پر از علف اردک شد و به جای سیالیت و شفافیت، یک لایه جامد ایجاد کرد. امیدهای ما در خواب زمستانی
با داشتن پارچههای رنگآمیزی در باتلاق ذغال سنگ نارس محلی خود، به زودی متوجه شدیم که در آب کدر حقیقتی وجود دارد، گویی حکمتی دارد که ما از آن غفلت میکنیم. ما به طرز عجیبی با آن ارتباط داشتیم، و پس از بازدید از نمایشگاهی در موزه موسگارد، در آرهوس، در مورد عصر آهن دانمارک و آغاز عصر ذغال سنگ نارس، متوجه شدیم که نحوه برخورد قدیمیها با باتلاق با حس امیدواری بود و هیبت، به عنوان این تجلی چیزی بالاتر. به آسمان نگاه نمی کردند، به آب می نگریستند و گرانبهاترین دارایی خود را فدای آن می کردند، با این باور که در ازای طبیعت چیزی به دست می آورند. موزه تا لبه پر از دستبندها، شمشیرها و سایر اشیاء قیمتی است که از باتلاق ها به دست آمده اند. این همان جایی بود که شباهت ما با چاه آرزو به وجود آمد، زیرا متوجه شدیم که ارزشمندترین دارایی جامعه امروز ارز است و انداختن سکه در چاه آرزو ادامه مستقیم آیین قربانی کردن سلف ما است.