آشیش گوپتا گزارش داد که این مجموعه تا حدی الهام گرفته شده از خاطرات او از انتظار، در روزهای سن مارتینز مرکزی، برای نشان دادن گذرنامه هندی خود به افسران مرزی بریتانیا در هنگام مهاجرت است. او میگوید: «همیشه افرادی با لباسهای افسانهای در صف مهاجرت بودند. یادم می آید زوج هایی را دیدم که به ماه عسل می آمدند. و عروسها بسیار آراسته، با مو و آرایش، و آن کمد لباسی که ترکیبی از شرق و غرب است، بسیار آراسته هستند: شاید یک کت زمستانی بزرگ روی یک ساری بسیار آراسته. یا شلوار سالوار زیر ژاکت کش باف پشمی.
آن ترکیب دوفرهنگی کدها با قطعات متضاد از هر دو طرف ساخته شده از مجموعه ای از ساری های قدیمی، به زیبایی تزیین شده، با قطعات دیگری که به گویش پولک های پولکی خود ساخته شده بودند، عمیقاً به سبک آشیش بیان شد. بافتنی های برف ریزه نوردیک، کت و شلوارهای پیژامه، و روپوش های اسکاندیناوی، که همگی وسایل راحتی هستند، ژوش چشمک زن غیرقابل انکار اختصاصی او داده شد. پولکهای پولکی نیز قرار داده شدند تا به آرامی چک مدرس را در یک بافت تارتان روی شورت بسکتبال فوقالعاده باحال و یک تاپ بدون پشت یقه روپوش با روکش ریز قرار دهند. ساری های ارتقا یافته به ویژه در بمب افکن های شلخته با سرآستین های دنده ای چند رنگ سفارشی فوق العاده به نظر می رسید.
الهام بخش بالای شهر از ژاکت چکش بوکله و ظاهر لباس میدی، به علاوه پسرعموهای آن، بدیهی بود. مداخله آشیش که به جای پشم روی پولک قرار گرفته بود، به گروه سرسخت پاریسی حالتی ضد بورژوازی و مترقی داد. قطعات چاپ پلنگ با تعریف پولک و نوارهای گرانی “بافنده” لایه های مهم تری را در ترکیبی قرار دادند که با دقت و مهارت زیادی ترکیب شد تا زمانی که تمام تفاوت های ظاهری به جلوه ای تازه از هارمونی فرسوده فراتر از مرزها تبدیل شد.
از قضا، این مجموعه لحظه مهاجرت خاص خود را داشت: آداب و رسوم فرانسوی اصرار داشت که هر قطعه را در راه بازگشت از نمایشگاه آشیش پاریس بازرسی کند (واقعیت «بی اصطکاک تر» پس از برگزیت). و آشیش با تجسم آن نقطه گذار بین فرهنگ تولدش و فرهنگ بریتانیایی اش، یک بار دیگر به پویایی که بسیار عمیق در کارش نهفته است، دست یافت.