30 فکری که با تماشای «چیزی از تیفانی» داشتم


در این دنیا چیز کمی بیشتر از یک فیلم تعطیلات دوست دارم، چه عالی باشد (نگاه کنید به: سنگ خانوادهاز من نروید، آن فیلم کامل است) یا، اوه، تا حدودی کمتر از ستاره ای (قلعه ای برای کریسمس، دارم به تو نگاه میکنم). در نهایت، برای من خیلی مهم نیست که یک فیلم تعطیلات خوب ساخته شده باشد یا یک فیلم کاملاً داغ. همه آنها فصلی و بسیار شیرین هستند، درست مانند پوست نعناع که در این زمان از سال استنشاق می کنم، و همیشه خوشحالم که با آنها بپیچم.

با توجه به آن، من اخیراً عاشقانه تعطیلات جدید تحت رهبری Zoey Deutch را تماشا کردم چیزی از تیفانی، و شما دانستن افکاری داشتم بیایید در آنها شیرجه بزنیم، درست است؟

  1. آیا می توانم فقط از سازندگان این فیلم برای ناوگان 93 دقیقه ای آن تقدیر کنم؟ مدت زمان هر فیلم چقدر باید باشد (آها، سلام، فابلمن ها).
  2. هی، از کولی است دختران گیلمور! او به یک جفت بابا و دختر بامزه کمک می کند تا چیزی را در تیفانی انتخاب کنند. بعد یک نفر با ماشین برخورد می کند؟ من نمی دانم. فیلم را تماشا کنید.
  3. زوئی دویچ با دوستش طوفانی درست می کند و باید بگویم که این زن تقریباً در هر نقشی فوق العاده جذاب است.
  4. هوم، زویی در حال قرار ملاقات با پسری است که در آن نامه نوشته است نیویورک مجله ای برای خالکوبی خوب بودن. به نظر می رسد یک پسر کلاسیک است که در 20 سالگی با شما قرار می گذارید، درست می گویم؟
  5. جفت دختر و پدر بامزه با دوست دخترش ونسا که با دوستانش در مکانی زیبا (احترام) مارگاریتا می‌خورند، در حال فیس تایمینگ هستند. دختر هنوز از دیدن مردی که با یک ماشین برخورد می کند، وحشت دارد، که… عادلانه است.
  6. اوه لعنتی، مردی که با ماشین برخورد کرد، هنرمند خالکوبی زوئی BF است. او یک ضربه مغزی خفیف و چند استخوان شکسته دارد که به نظر می رسد نسبتاً NBD باشد، اما از شکسته شدن تلفنش ناراحت است. هشدار دوشی !
  7. زویی بنا به دلایلی با جفت پدر و دختر بر سر قهوه بیمارستان ارتباط برقرار می کند، و ما می آموزیم که آنها در لس آنجلس زندگی می کنند، در حالی که زویی در کوئینز زندگی می کند (باز هم احترام به منطقه ای با بهترین غذاها در نیویورک).
  8. خوب، زویی و پدر کاملاً در مورد نان معاشقه می کنند. تجارت کن، دختر!
  9. اوه، لعنتی: زویی چیزی را که به نظر می رسد یک حلقه است پیدا می کند (به هر حال جعبه تیفانی پیچیده شده کوچک است) و عصبانی می شود.
  10. زویی با یکی از دوستانش نظریه می‌دهد که جعبه می‌تواند «یویو تیفانی» باشد، که… من آن را می‌خواهم.
  11. وای، زویی در صبح کریسمس یک تی شرت بسیار مهم زبار پوشیده است. نمایندگی هانوکا، IMO!
  12. آه، و اکنون به اصل همه چیز می‌رسیم: بی‌افی دوشی زویی و پدر (اتان) ظاهراً جعبه‌های تیفانی را در حین ارائه کمک‌های اولیه عوض کردند.
  13. ونسا عاشق گوشواره‌هایی است که BF دوشی برای زویی گرفته است، اما به نظر می‌رسد زویی در مورد گرفتن انگشتر کمی استرس دارد.
  14. اوه، بله، جزئیات مهم: ضربه مغزی دوشی بی‌اف بر حافظه‌اش تأثیر گذاشته است، و او اساساً به این فکر می‌کند که در تمام مدت قصد داشت از زویی خواستگاری کند.
  15. من یکی از خالکوبی های این مرد را نمی خواهم، نیویورک اگرچه ممکن است مورد تایید mag باشند.
  16. “در کریسمس کجا می توانیم سفارش دهیم؟” از ونسا می‌پرسد، و من فکر می‌کنم که ما باید این را با مهارت‌های آشپزی زویی در تضاد منفی قرار دهیم، اما TBH، من فقط به او احترام می‌گذارم.
  17. صحبت از احترام، چرا ایده رفتن به باغ زیتون سه طبقه در میدان تایمز به عنوان یک شوخی مطرح می شود؟ فرهنگ من لباس نیست!
  18. زویی و اتان در یک بار می‌نشینند و جرقه‌ها به پرواز در می‌آیند، حتی اگر اتان در واقع فقط سعی دارد با بی‌اف (نامزد فعلی) ملاقات کند تا حلقه‌اش را پس بگیرد.
  19. اوه، زویی الهام بخش اتان برای نوشتن کتابش است. (آیا اشاره کردم که او یک استاد نویسندگی خلاق است؟)
  20. هوم، نامزد بداخلاق مدعی است که او همیشه می خواست از زویی خواستگاری کند، که… باشه، پس چرا این کار را نکرد شما انگشتر بخرم؟ به هر حال او آن را پس نمی دهد.
  21. در Tiffany’s، زویی در مورد ترکیب حلقه باخبر می شود، و کافی است بگوییم، او از این موضوع خوشحال نیست. (چرا من ورزش نمی کنم من مشکل پختن نان؟)
  22. اوه، زویی داره به دختر اتان شیرینی پزی یاد میده!
  23. BFF عجیب و غریب Zoey باید بیشتر از یک طرح فرعی، IMO استفاده کند.
  24. ایتن در نهایت به ونسا پیشنهاد ازدواج می دهد و او در واقع در مورد برنامه ریزی عروسی هیجان زده است، بنابراین ما می دانیم که او یک هیولای زن.
  25. زمان جشن نامزدی بزرگ زویی و نامزد دوشی است!
  26. متأسفانه، در این مهمانی مشخص شد که نامزد بی‌حساب یک متقلب است که حتی بیشتر از آن چیزی که من فکر می‌کردم بهم می‌خورد، و به عنوان یک امتیاز اضافی، ونسا از مخلوط جواهرات مطلع می‌شود و عصبانی می‌شود.
  27. من شخصاً نمی‌فهمم که چرا اختلاط جواهرات اینقدر مهم است، اما به نظر می‌رسد که بسیاری از مسائل بین ونسا و ایتان را به منصه ظهور برساند و آنها از هم جدا شوند.
  28. خوب، صحنه اجباری یک بچه ناز و نابالغ که از والدین خود می خواهد که مسیر عشق واقعی را دنبال کنند. (باید بگویم، من هرگز یک بار والدینم را به این کار ترغیب نکرده ام.)
  29. و درست مثل آن، زمان بوسه بریج است! (خوشبختانه برای ایتان و زویی، وگرنه شورش می کردم.)
  30. برش به شب کریسمس بعدی، زمانی که اتان با همان حلقه ای که یک سال پیش به طور تصادفی به دست آورد، از زویی خواستگاری کرد. جذاب! خیلی گیرا نیست، اما لذت بردم. تعطیلات مبارک، یک و همه.



منبع