3 چیز که بعد از “کارداشیان ها”، فصل 2، قسمت 3 مرا سرپا نگه داشت

کریس و کلویی به داروخانه حشیش The Leaf در پالم اسپرینگز می روند تا برخی از آدامس ها را بررسی کنند. با وجود KUWTKکارداشیان ها که شهرت او به عنوان یک نمایش واقعی واقعی است، عمدتاً در مورد گنجاندن مواد مخدر در خط داستانی خود، محافظه کارانه اشتباه کرده اند. با قانونی شدن حشیش در سراسر کشور، شفافیت خانواده در مورد علاقه آنها به صنعت پررونق در حال تغییر است. فصل گذشته، Khloe به تمایل به خوردن خوراکی‌ها اشاره کرد، و کیم در مصاحبه اخیر خود با مجله‌ای در مورد مقابله با اضطراب با پف کردن یک خودکار صحبت کرد. این بدان معنا نیست که کریس جنر فراموش کرده است که با توده ها صحبت می کند. او لحظه ای در اعترافاتش می گذرد و می گوید: «همه گوش کنید! در ایالت کالیفرنیا، این همه بسیار قانونی است. شما باید 21 سال داشته باشید، می توانید وارد یک فروشگاه شوید و می توانید آدامس بخرید!» اینکه کریس مادربزرگی است که به دنبال تسکین درد مفاصل است – و مدام علف هرز را “لثه” می نامد – تأثیری خنثی کننده بر انگ بالقوه بالای دوربین بودن دارد. البته این بدان معنا نیست که کریس در دوربین بالا نمی رود. کوری، کلوئه و کریس به سمت ناهار می روند، جایی که کریس در حین پرسیدن سوالات پوچ از Khloe در مورد مدل موی خود بسیار خندان می شود. خوشرویی فصول اولیه را به یاد می آورد نگه داشتن، زمانی که چنین بازیگوشی به عنوان نقطه قوت خانواده عمل می کرد. در واقع، انباشته شدن صحنه‌های دوست‌داشتنی و میم‌انگیز بسیار شبیه این صحنه است که در نهایت به کیم کارداشیان کمک کرد تا به جایی برسد که بتواند پروازهای فضایی با جف بزوس را در نظر بگیرد. به نظر می رسد که Khloe متوجه شده است که این صحنه اینگونه درک می شود، زیرا او در حین روایت این لحظه می گوید: «من عاشق وقتی خانواده ام خونسرد و احمق هستند و همه می توانند به خودشان بخندند و من می توانم با آنها بخندم. فقط طبیعت سرگرم کننده و آرام همه چیز. اینجا مکان خوشحالی من است.”



منبع

قسمت سوم از کارداشیان ها دو مفهوم به ظاهر متفاوت را بررسی می‌کند: بزرگی و گستردگی لحظات فرهنگی نمادین، و صمیمیت تکرار نشدنی خاطرات خوب خانوادگی قدیمی. ادغام این چیزها نباید تعجب آور باشد: تنش دیالکتیکی کاری است که کارداشیان ها بهترین کار را انجام می دهند. کیم و کندال برای هفته مد در میلان هستند، جایی که کیم با هدایت کندال از طریق جت لگ و تدارکات، حالت “momager” را که خودش توصیف می کند، تغییر می دهد. مکالمات بین کیم و خدمه هفته مد او بر سر بشقاب های ماکارونی انجام می شود که طیفی از موضوعات را پوشش می دهد: شایعه پرواز فضایی پیت دیویدسون با جف بزوس، پیام های متنی اخیر کانیه به کیم، و ارتباط مداوم پرادا در دنیای مد. در همین حال، کریس و کلوئه از یک داروخانه پالم اسپرینگز بازدید می کنند تا دارویی مبتنی بر شاهدانه برای درد مفاصل کریس پیدا کنند و کورتنی در طی یک عکسبرداری برای Bustle، منحنی های خود را جشن می گیرد. در اینجا سه ​​چیز وجود دارد که بعد از تماشای قسمت 3 من را بیدار نگه داشت کارداشیان ها:

کیم یک ستاره هالیوود پیاده روی مشاهیر می خواهد

تریسی رومولوس، یکی از اعضای قدیمی خانواده، در حالی که بین کارهای هفته مد می گذرد، به کیم غلغلک زده می گوید که او SNL قسمت برای بررسی امی ارسال شده است. رومولوس می‌افزاید: «سپس، می‌توانم شما را برای ستاره‌تان در پیاده‌روی مشاهیر معرفی کنم!» با این کار، کیم دیوار چهارم را می شکند و به سمت دوربین روی می آورد، “لاسی ستاره ای در پیاده روی مشاهیر دارد و من نه.” من فکر می‌کنم این درست است که کیم باید این قدردانی را بپذیرد – اگرچه ما مطمئناً می‌توانیم منتظر بحث داغ آنلاین در مورد اینکه آیا او لیاقتش را دارد یا خیر – و احتمالاً زمان زیادی است که نمایش اعلام پذیرش ستاره‌اش، روند ایجاد آن، و آن را به تصویر بکشد. البته مراسم گذشته از همه اینها، کارداشیان ها آیا از قرار دادن کیم به عنوان یک افسانه زنده خجالتی نیست، و با روشن شدن چنین هدف نمادین، نقش آفرینی اخیر و بحث برانگیز کیم در مرلین مونرو مهم تر به نظر می رسد: آیا کیم برای نقطه عطفی که می خواهد لباس می پوشد؟

پرواز فضایی پیت دیویدسون

در شام در طول هفته مد، کیم در مورد پرواز فضایی آتی پیت دیویدسون، پیت دیویدسون، Blue Origin صحبت می کند. (در آن زمان، هیاهوی پیرامون این اخبار بیشتر در واکنش به رفاقت غیرمنتظره دیویدسون با جف بزوس، بنیانگذار آمازون بود.) نکته قابل توجه اینکه، کیم به این غول اشاره می‌کند و به ما یادآوری می‌کند که او در سطح نخبگانی از برادری با ما شرکت می‌کند. حتی در نمایش هم نمی بینم همچنین وقتی از کیم پرسیده شد که آیا او هرگز به فضا خواهد رفت – موضوعی کاملاً حدس و گمان برای بقیه ما – به این سوال به گونه ای پاسخ می دهد که چقدر برای او واقع بینانه است: “بعد از صحبت با بزوس در مورد آن. و با شنیدن اینکه چقدر ایمن است… خیلی خوب بود، اگر چهار بچه نداشتم، حتماً می رفتم.» با این حال، او یک نکته را مطرح می‌کند: «به یاد می‌آورم زمانی که آن معلم در کشتی موشکی که در دهه 80 منفجر شد، با پدر و خواهرم در آشپزخانه‌ام نشسته بودم.» کیم به یک لحظه فرهنگی تاریخی اشاره می کند – فاجعه چلنجر فضایی در سال 1986 – و اضافه می کند: “من به یاد دارم که چه حسی داشت.” کیم با یادآوری لحظه‌ای حیاتی در فرهنگ آمریکایی، هم‌افزایی عجیبی را که بین رسانه‌های جمعی، تجربه جمعی و خاطرات شخصی خانوادگی وجود دارد را به ما نشان می‌دهد – سه‌گانه‌ای که او در حرفه‌اش تسلط یافته است.

کریس جنر سنگسار می شود