قبل از اینکه با مادرم به ناویوا سفر کنم، تا حدودی خودم را در یک رکود خلاقانه می دانستم. بهعنوان یک روزنامهنگار مسافرتی، به راحتی میتوان از تجربههای یکبار در زندگی موجود در مکانهایی مانند Naviva خسته شد. اما دیدن اینکه مادرم چقدر از لحظه های سفر لذت می برد، حس قدردانی دوباره ای به من داد. دیدن شگفتی او از ملک و اینکه چقدر مشتاق و هیجان زده بود تا در هر تجربه ای غوطه ور شود، شاداب بود. بیشتر از همه به من یادآوری کرد که چرا سفر اینقدر مهم است. این ما را از مناطق آسایش خود خارج می کند، به ما روحیه می بخشد و به ما امکان می دهد ارتباطات جدیدی ایجاد کنیم – چه با یکی از اعضای نزدیک خانواده ارتباط برقرار کنیم، چه صرفاً شروع کردن مکالمه با یک غریبه پس از مراسم عرق خوری.
بعد از شام، با نوشیدنیهایمان در سالن فضای باز اتاق ناهارخوری نشستیم و با لوکا فرانکو، مدیر عامل و بنیانگذار Luxury Frontiers، شرکتی که ایدهی ملک را طراحی کرد، صحبت کردیم. او به من گفت که چگونه او و همبنیانگذارش، ژسوس پاریلا، وقت خود را صرف شناسایی گونههای برتر در منطقه کردهاند و در نهایت پروانه پادشاه را به عنوان الهامبخش بالهای چادری هر چادر – یا به قول خودش پیله – انتخاب کردند. لوکا گفت: «در حالی که بیشتر توسعههای مهماننوازی ابتدا هتل را طراحی و ساخته میکنند، سپس تجربه مهمان را برنامهریزی میکنند، ما مطمئن میشویم که به پروژههایمان متفاوت برخورد میکنیم.» او فرآیند معمولی را به این صورت توصیف کرد که ابتدا جعبه (هتل) و سپس برنامه ریزی محتویات (سفر) بعداً انجام می شود. تیم ما ابتدا به طور کامل سایت را بررسی می کند تا یک سفر مهمان معنادار و فیلمنامه تجربی ایجاد کند که مکان های نابغهسپس به طراحی فضاهای فیزیکی که میزبان و تسهیل کننده این تجربیات هستند می پردازیم.”