مافالدا پاتریسیو برای جشن عروسی خود در میان تاکستان‌های لیسبون برق می‌پوشید

این زوج با همکاری Tudo é Festa، مراسم ساده ای را طراحی کردند که حول محرابی از گل ها توسط کاتارینا سامپایو سوآرس اجرا شده بود. برای این کار، مافالدا اولین لباس از دو لباسی را که توسط طراح اسپانیایی ایزابل نونیز از اینونیز ساخته بود، پوشید. مافالدا پیش از این هرگز تصور نمی کرد که لباس عروسی او چگونه خواهد بود، و آنچه در ابتدا قرار بود طرحی از پارچه توری با روکش باشد، در نهایت یک لباس براق با جواهرات الهام گرفته از دهه 1920 بود. سخت ترین کار انتخاب پارچه بود. مافالدا به یاد می‌آورد که در تمام زندگی‌ام هرگز تصور نمی‌کردم که با درخشش ازدواج کنم، اما ایزابل به من گفت که اگر یک سیلوئت ساده را انتخاب کنم، باید پارچه‌ای را انتخاب کنم که نشان‌دهنده من باشد. و همینطور بود، من نمی توانستم از تصمیم برای گلدوزی کریستال ها خوشحال باشم.

وقتی زمان راه رفتن در راهرو فرا رسید، “همیشه می دانستم که می خواهم با صدای Fleetwood Mac وارد مراسم شوم. رویاها، مافالدا می گوید که بهترین دوستم ماریا د لیما مایر آن را خوانده است. بنابراین او به توماس و دوارته پیوست تا موسیقی متن عروسی ما را بگذارند.

مافالدا و دیوگو از عروسی خود در لیسبون به عنوان یک روز جادویی و به یاد ماندنی یاد می کنند: “بدون شک، بهترین چیز این بود که بتوانیم عشق خود را با مهم ترین افراد زندگی خود در مکانی جادویی در یک روز باورنکردنی جشن بگیریم.”





منبع

زمانی که زمان برنامه ریزی برای عروسی اش فرا رسید، مافالدا پاتریسیو، آرایشگر پرتغالی، به دنبال ایجاد تجربه ای بود که منعکس کننده ذائقه متمایز او باشد و تفریح ​​را برای مهمانان در اولویت قرار دهد. او می‌گوید: «ما همیشه می‌دانستیم که می‌خواهیم عروسی متفاوت از عروسی‌هایی که عادت داشتیم ببینیم. او و همسرش که اکنون دیوگو اپلتون طراح تخته موج‌سواری است، تصمیم گرفتند در لیسبون یک مراسم باغ و جشن حومه شهر برگزار کنند.

برای جشن حومه شهر، «ما یک میز بلند در وسط تاکستان‌ها، بیرون از خانه می‌خواستیم، که اینجا در لیسبون همیشه یک خطر است. مافالدا می‌گوید که هیچ موضوعی وجود نداشت، اما من دوست داشتم که تمام دکوراسیون و تمام جزئیات بتواند من و دیوگو را نشان دهد. میز راه راه قرمز با ظروف کریستالی رنگارنگ و گل های درخشان چیده شده بود و چشم انداز تاکستان های بی نهایت کار را انجام می داد.

ظاهر دوم او یک لباس مینیمالیست با دامنی حجیم بود که از نظر زیبایی شناسی برخلاف لباسی که در مراسم پوشیده بود. می‌خواستم آن را کم‌ترک و بدون بند داشته باشم. این لباس به‌عنوان یک کت و شلوار با یک دامن شفاف روی آن شروع شد، اما در لباس ماقبل آخر، به ایزابل گفتم که می‌خواهم همه چیز را تغییر دهم. می‌خواستم آن را با اولی بسیار متفاوت کند. مافالدا توضیح می‌دهد، بنابراین تصمیم گرفتیم یک دامن بادکنکی کوتاه بسازیم. لحظه آماده شدن برای مهمانی با کفش های کارل کامل شد.