بنابراین، در ساعت 7 صبح با لباس پانسمان و Birkenstocks رایگان به رنگ آبی به سمت منطقه پزشکی می روم. عملکرد کلیه، کبد و قلب؛ و همچنین سطح گلوکز و فشار خون من. پرستار از من میپرسد که آیا به توصیههای دو هفتهای قبل از ورود مبنی بر پرهیز از کافئین، الکل، شکر و سیگار و همچنین کاهش حجم وعدههای غذایی پایبند بودهام؟ من می گویم: “به نوعی”، حقیقت را آشکار می کنم. او آگاهانه لبخند می زند. واضح است که این اولین بار نیست که او این را می شنود.
چند هفته و 12 ساعت ترانزیت بعد، در ایستگاه قطار وسترلند، در شمالیترین نقطه آلمان، اینچ از مرز دانمارک، پیاده میشویم. در حالی که تاکسی ما در امتداد جادهای باریک و بادخیز که از دو طرف کنار دریای مهتابی وادن، لبههای تپههای ماسهای مواج، دو طرف آن قرار دارد، به غرغرو کنارم میگویم: «حداقل شما به وایکینگهای محبوبتان نزدیک هستید. تقریباً نیمه شب است که به ساختمان اصلی ملک میرسیم، اما سازه کم ارتفاع و سه شاخه با منحنیهای ماهواره مانند و سقف کاهگلی چشمگیر – ظاهراً بزرگترین در اروپا – تازه قابل مشاهده است. این ملک که توسط معمار آلمانی برنده جایزه کریستوف اینگنهوون طراحی شده است، دارای مواد پایداری از جمله سنگ، بتن، و چوب ناتمام و تصفیه نشده است که آلاینده های قابل توجهی را در محیط های داخلی منتشر نمی کند. مدیر شب از ما استقبال میکند که با کمترین سر و صدایی ما را به سمت سوئیت دو طبقهای که دارای ساختار شیبدار است، هدایت میکند. سه گلدان کوچک سبزیجات رنگارنگ با کراکرهای املای نازک کاغذی به جای شام تحویل داده می شود، و به ما گفته می شود که ساعت 7 صبح به بخش پزشکی مراجعه کنیم.