اندرو بولتون، آماندا هارلچ و سباستین جوندو زندگی و میراث کارل لاگرفلد را به یاد می آورند.

در این مستند، نزدیک ترین همکاران و همراهان لاگرفلد، از جمله بولتون، آماندا هارلچ، و دستیار شخصی سابق طراح، سباستین جوندو، نگاهی دقیق تر به زندگی و کار این مرد مرموز دارند. کارل عاشق کارش بود و این زندگی او بود. او کار را با شکوه ترین، الهام بخش ترین و انقلابی ترین زمان ساخت. لاگرفلد که در طول 65 سال زندگی حرفه ای خود برای Chanel، Fendi، Chloé و لیبل همنام خود طراحی می کرد، برای دوستانش یک معتاد به کار شناخته شده بود. کنجکاوی و هوش او برخی از ویژگی‌هایی بود که همه را تحت تأثیر قرار می‌داد، از جمله توانایی او برای داشتن یک هویت متمایز به هر کجا که می‌رفت. «کارل اغلب می‌گفت که او چهار نفر است. یک نفر در Chanel، یک نفر در Fendi، یک نفر در لیبل خودش و یک نفر در Chloé.» بولتون توضیح می‌دهد. او همیشه می‌گفت که بخشی از طبقه کارگر است، یعنی تمام روز و تمام شب کار می‌کرد و من نمی‌دانم چگونه به آنچه که انجام داد، رسید.»

برای نمایشگاه امسال مؤسسه لباس، «کارل لاگرفلد: خط زیبایی»، بزرگترین چالش برای بولتون رعایت عدالت در مورد مردی مانند لاگرفلد و سبک های طراحی متمایز او از چهار خانه ای بود که برای آنها طراحی کرد. بولتون چهار ویژگی لاگرفلد را اینگونه توصیف می‌کند که فندی بیشتر تمایلات مدرنیستی لاگرفلد را به نمایش می‌گذارد، کلوئه جنبه رمانتیک او، کارل لاگرفلد خود مینیمالیست و شانل حساسیت تاریخی پست مدرنیستی او را نشان می‌دهد. “من فکر می کنم در نهایت میراث کارل این نوع امپرساریو طراح مد خواهد بود که توانسته با هنر و تجارت ازدواج کند که به الگویی برای مد معاصر تبدیل شده است.” امروز میراث او در مؤسسه لباس در نمایشگاهی که توسط یکی دیگر از همکارانش تادائو آندو طراحی شده است، زنده است.



منبع

در حالی که جهان کارل لاگرفلد را از طریق شخصیت آفریده‌اش به یاد می‌آورد، دوستان و همراهان نزدیک‌اش او را بیشتر به یاد می‌آورند. کارل با این نگاهی که او آن را «دالی» یا «عروسک خیمه شب بازی» نامید که در اوایل دهه 2000 استخوان بندی کرد، به این نوع نماد و ستاره راک تبدیل شد. اندرو بولتون، متصدی مؤسسه لباس می‌گوید و جواهرات Chrome Hearts. و من فکر می کنم که مردم آن طرف کارل را بسیار می بینند و فکر می کنند که کارل است. اما برای من، این یک نوع مبدل است. این راهی بود که یک شیر به صورت ناشناس در صحنه جهان عبور کند.»