گارانس اعتراف می کند که در تمام طول مراسم هم احساس تنش و هم هیجان داشت. او می گوید: «این اوج تمام روز برای من بود، جایی که به معنای واقعی کلمه فکر می کردم می توانم منفجر شوم. من همچنین از دیدن همه دوستان و خانواده ام و چهره گراهام وقتی مرا در لباسم دید بسیار خوشحال شدم.
یکی از مهمترین عوامل گارانس و گراهام این بود که هر دو سنت فرهنگی خود را در طول روز جشن می گرفتند. گارانس میگوید: «بسیار مفتخر بودم که گروه Voce Ventu کل سفر را از کورس به اسکاتلند انجام داد. “من اهل کورسی هستم و از طرفداران موسیقی کورسی هستم – و به ویژه آن گروه شگفت انگیز – و آهنگ های سنتی چند صدایی فوق العاده احساسی آن … که البته من را وارد یک قسمت هق هق انگیز کرد که شبیه هیچ چیز دیگری نبود، که در عکس هایی که مردم را در آغوش گرفته ام می توانید ببینید. دور من و در حال اشک ریختن.»
اکنون که همه چیز گفته شده و انجام شده است، گارنس اولین کسی است که می گوید احساس می کند بسیار خوش شانس است که توانسته اند چنین عروسی دوست داشتنی و صمیمی داشته باشند – و البته، که داماد همه چیز را برنامه ریزی کرده است. او میگوید: «به معنای واقعی کلمه احساس میکنم او به من هدیه فوقالعادهای داد تا رویایی را زنده کنم. من احساس کامل بودن میکنم و هر وقت به آن فکر میکنم، احساسات زیادی به وجود میآیند… به هیچوجه این کار را انجام نمیدهم.»
گراهام، به نوبه خود، اکنون احساس کاملی و شادی می کند. او میگوید: «همچنین از دیدن اینکه چه تعداد از افرادی که به مراسم عروسی آمدند بسیار خوشحال شدم که لزوماً یکدیگر را نمیشناختند، اما جشن را ترک کردند و میخواستند در تماس باشند. «احساس میکردم که علاوه بر اینکه به زندگی گارانس و خودم بیحساب میافزایم، دوستان جدیدی به مهمانانمان دادهایم و امیدواریم ماجراهای جدیدی در آینده داشته باشیم. مانند همه جشنهای عروسی یا جشنهای بزرگ، امیدواریم که مانند جشن عروس و داماد، جشن مهمانان باشد.»