در کنار عکسهای پانتال، این کتاب شامل طرحهایی از ایزابل است که اکنون بیست و یک ساله است. سالها بعد، مبادلهای که بین پدر و دختر در طول سالهای رشد او انجام شد، در اثری که توسط چهار دست ساخته شده بود، تحقق یافت و به آرامی شکنندگی رابطه والدین و فرزند را لمس کرد. با این حال، این پروژه همچنین از نقش عکاسی در بازسازی خاطرات و ساختن هویت خانوادگی قبل از هویت فردی صحبت می کند. عکاسی تا چه حد به ما این امکان را می دهد که خود را به عنوان بخشی از یک گروه معرفی کنیم؟ وقتی این گروه خانواده باشد چه اتفاقی می افتد؟ و محیط داخلی چه نقشی در این میان دارد؟
چه زمانی شروع به گرفتن «پرتره مبل» کردید؟ و چگونه تصمیم گرفتید از این تصاویر کتابی بسازید؟
اولین باری که از ایزابل جلوی تلویزیون عکس گرفتم بیست سال پیش بود که بچه بود و جلوی تلویزیون ایستاده بود و تلهتابیها در پسزمینه کار خود را انجام میدادند. وقتی بزرگتر شد، شروع به ادغام با مبل کرد و آن را مال خودش کرد. جایی بود که او می توانست به آنجا فرار کند. نحوه تعامل او با تلویزیون بسته به اینکه کجا بوده و چه چیزی تماشا میکرد، تغییر کرد. مبل بزرگی بود که رد سرنشینانش را در فنرهای شکسته و کوسن های فرسوده اش نگه می داشت.
او پس از بیرون رفتن در جنگل یا خانه تلویزیون تماشا کرد (موضوع کتاب قبلی من، همه آرام در جبهه خانه) یا وقتی بعد از مدرسه خسته بود. او دوست داشت کسی آنجا باشد که با او همراهی کند. نیمی از زمان را من و نیمی دیگر را مادرش کاترین آنجا بودم. یک دقیقه به نظر می رسید کاملاً جمع و جور مسئول خودش و سرنوشتش است، دقیقه دیگر او به سرزمین رویا می رفت و لحظه ای دیگر خسته می شد.
من آن زندگی درونی خودم را در دوران کودکی، شخصیتهای متعدد مبتنی بر خلق و خو و شدت احساساتی که شخص پشت سر گذاشت، به یاد میآورم. جدیت دوران کودکی و جدیت کاملی که آدم با خودش داشت را به یاد میآورم، همچنین آگاهی از محدودیتهای خودش و این واقعیت که تو کوچک بودی. من آن را در ایزابل دیدم و طی چند سال از آن عکس گرفتم تا اینکه از آپارتمان اجاره ای که در آن زندگی می کردیم نقل مکان کردیم. با آپارتمان ماند.
خیلی وقت پیش تصمیم گرفتم ازش کتاب بسازم. همیشه قرار بود بعدش بیاد همه آرام در جبهه خانه، اما کووید مانع شد. من همچنین فکر میکنم که افراد زیادی به تصاویر پاسخ میدهند و به من میگویند که چگونه با زندگی کودکی یا زندگی فرزندانشان طنیناندازی میکنند. مردم به این ایده از راحتی، به جهان های مختلف کودکی، و به پیچیدگی های خانواده پاسخ دادند. من فکر می کنم این چیزی است که در طول سال ها تغییر کرده است. شما همیشه هنرمندان و عکاسان باورنکردنی داشتهاید که سعی کردهاند دوران کودکی، مادری یا لذتها و وحشتهای سختیهای خانگی را به تصویر بکشند، اما اکنون با عکاسانی مانند کلر گالاگر، لیزا سورگینی، نائومی وود و بسیاری دیگر، این موضوع بیشتر شده است. آشکار و قابل درک از زمانی که این تصاویر برای اولین بار ساخته شدند. قبلاً یک طاقچه کوچک بود و برخی به آن نگاه تحقیر آمیز داشتند، اما اکنون با برخی از جالبترین کارهایی که در خانه ساخته میشوند، درک آن بیشتر شده است.