آلکاراز در 15 سالگی تمرینات خود را با فررو آغاز کرد. فررو می گوید که فررو هشت ماه را به مربیگری الکساندر زورف گذرانده بود تا اینکه راه خود را بر سر دیدگاه های مختلف “حرفه ای بودن” جدا کرد. (فررو درباره زورف می افزاید: «ما دوستان بزرگی هستیم، و هر گونه شکافی را رد می کند. «او بارها با کارلوس تمرین کرده است.») در آلکاراز او چالشی را دید: بچه ای که کار زیادی در پیش دارد.
روتین آلکاراز همان چند ساعت تنیس در روز، به علاوه تمرین و فیزیوتراپی، و استراحت بعد از ناهار است. او هر چه می خواهد می خورد، اما سالم. عصرها سعی می کند انگلیسی یاد بگیرد. “من پیشرفت کردم، اما راه زیادی در پیش دارم!” گهگاه او فیلمی را تماشا میکند و آنچه را که تعلیق مینامد یا انگیزه را ترجیح میدهد. فیلم های انگیزشی؟ کمی گیج می پرسم. او پاسخ می دهد: «بله». “سیلوستر استالونه. می دانید: راکی بالبوآ.
یکی از سرگرمی ها شطرنج است. “من عاشق شطرنج هستم. نیاز به تمرکز، بازی در برابر شخص دیگری، استراتژی – باید از قبل فکر کنید. من فکر می کنم همه اینها بسیار شبیه زمین تنیس است. “شما باید شهودی داشته باشید که بازیکن دیگر قرار است توپ را به کجا ارسال کند، باید زودتر از موعد حرکت کنید و سعی کنید کاری انجام دهید که او را ناراحت کند. بنابراین من آن را زیاد بازی می کنم.»
در زمانی که 12 ساله بود، به اندازه کافی بازیکن جدی بود که توسط بابولات و لوتو حمایت مالی می شد. یکی از دوستان خانوادگی که صاحب یک شرکت تولید ماست و دسر مستقر در مورسیا Postres Reina است، قبلاً به او پول لازم را برای حضور در مسابقات نوجوانان در کرواسی داده بود و همچنان بسیاری از هزینه های سفر خود را تامین می کرد. فررو اولین بار بازی او را در همین زمان دید. مربی او می گوید: “من قبلاً در مورد او شنیده بودم.” “به خصوص این واقعیت که او کارهای مختلف زیادی انجام می داد – شوت ها و لوب ها را رها می کرد و به سمت تور می دوید، کارهایی که بچه های جوان انجام نمی دهند، آنها فقط پشت می ماندند، می جنگند و می دوند. او بسیار پویا بود، شما از قبل میتوانستید آن را ببینید.»
پس شاید تعجب کنید که آیا او با همه بردهایش چه می کند؟ او می خندد. “خب، پدرم از آن مراقبت می کند. من کاملاً جوان هستم و هوس هایم را دارم، اما بسیار طبیعی، عادی، متواضع هستم. من واقعا به مارک ها و ماشین ها توجهی ندارم. اگر چیزی را دوست داشته باشم، سعی میکنم آن را بخرم، اما در نهایت پدرم به همه چیز رسیدگی میکند.»
او میگوید: «من به کفشهای کتانی نایک متعصب هستم. و اگرچه او توسط نایک حمایت مالی میشود، او توضیح میدهد که مدلهای کلاسیکی وجود دارد که او دوست دارد «بسیار گران هستند». «آنها انحصاری هستند، یا پیدا کردنشان سخت است. و این همان چیزی است که من می خرم، اگر آنها را دوست داشته باشم. تعدادی جردن، چند دانک لوز و تعدادی هم که تراویس اسکات منتشر کرده است. من می خواهم یک مجموعه عالی داشته باشم – به هر حال هدف من این است. الان حدود 20 تا دارم.»