چگونه رمان ناتمام ترومن کاپوتی، «اجابت دعاها»، او را به یک پریشانی اجتماعی تبدیل کرد


نتیجه سریع بود: کیت و بیب پیلی به سرعت کاپوتی را به عنوان یک دوست کنار گذاشتند و کیت حتی با یک وکیل مشورت کرد که آیا می تواند از کاپوتی به دلیل افترا شکایت کند یا خیر. اندرسون کوپر، خبرنگار و گوینده اخبار CNN، در سال 2012 به سام کشنر گفت: دیگران، مانند گلوریا وندربیلت، از این روش پیروی کردند: “فکر می کنم ترومن واقعا مادرم را آزار داد.”

لیز اسمیت، ستون نویس Gossip، اخراج اجتماعی پر شور کاپوتی را در شماره ای در سال 1976 شرح داد. نیویورک مجله او نوشت: «هیولاهای مقدس جامعه در بالاترین سطح در حالت شوک قرار گرفته اند. هرگز چنین دندان قروچه، چنین فریادهایی برای انتقام، چنین فریادهای خیانت و فریادهای خشم را نشنیده اید.

کاپوتی، برای یک، احساس کرد که واکنش ناعادلانه است. “آنها چه انتظاری دارند؟” او به اخبار دیلی شیکاگو چند ماه بعد. «یک نویسنده در مورد آنچه می داند می نویسد. من تنها کسی بودم که توانستم این کتاب را بنویسم.» (در عین حال، همانطور که گزارشگر زیرکانه تعجب کرده بود، آیا کاپوتی “این شخصیت ها را به شیوه ای بد و شایعه نشان نداده بود؟ و آیا نباید انتظار داشته باشد که دوستانش را از دست بدهد؟”) تا جولای 1976، کمتر از یک سال پس از ” La Côte Basque» به مطبوعات رفته بود، کاپوتی به دلیل سوء مصرف الکل در مرکز توانبخشی فرود آمده بود. اسمیت پذیرش خود را در روزنامه ها منتشر کرد.

در آوریل 1978، او در مورد وضعیت دوستی خود با قوها صحبت کرد روز خبر مجله در مورد اسلیم کیث، او به سادگی گفت که او «یکی از سه نفری بود که قبلاً دوست بودند اما دیگر دوست نبودند – تصمیم او بود، نه من.» با این حال به نظر می رسید که او به طور کلی از از دست دادن همراهی بیب غمگین است: “من چندین بار او را دیده ام. en passantو او صمیمانه بود، اما باید به خاطر داشته باشید که ما قبلاً تقریباً بهترین دوستان بودیم.» او به مصاحبه کننده گفت. او یک زیبایی فوق العاده است، او دارای سلیقه عالی است، و او یکی از سخاوتمندانه ترین افراد برای دوستانش است. من نوع زیبایی او را تحسین می کنم – هر کسی می تواند در 30 سالگی خوب به نظر برسد، اما وقتی به 60 سالگی می رسید، زیبا به نظر رسیدن یک دستاورد واقعی است. او خیلی خوب خوانده است.» وقتی بیب در سال 1978 بر اثر سرطان درگذشت، کاپوتی به مراسم خاکسپاری او دعوت نشد.

با این حال، در دسامبر 1979، او تصمیم خود را برای انتشار “La Côte Basque” در مقاله ای برای ووگ او اعتراف کرد که این داستان «خشم را در محافل خاصی برانگیخت، جایی که احساس می شد به اعتماد به نفس خیانت می کنم، با دوستان و/یا دشمنان بد رفتار می کنم. من قصد ندارم در این مورد بحث کنم. این موضوع شامل سیاست اجتماعی است نه شایستگی هنری. من فقط این را می گویم: تنها چیزی که یک نویسنده باید با آن کار کند، مطالبی است که در نتیجه تلاش و مشاهدات خود جمع آوری کرده است و شما نمی توانید حق استفاده از آن را از او سلب کنید. محکوم کن اما انکار نکن.»



منبع