شب آخر رمانتیک ترین تجربه سفر بود. با 45 دقیقه رانندگی به صحرای آگافای در هنگام غروب آفتاب برای نوشیدن کوکتل در کمپ اینارا مشرف به کوههای اطلس، چادر و آتش کمپ ما چیزی جز جادویی نبود. در حالی که ما را به منطقه خود همراهی می کردند به دان شوخی گفتم: “این مکان خوبی برای خواستگاری خواهد بود.” میان وعده زیتون خوردیم و بریوات هنگام تماشای غروب احساس میکردید که یک چیدمان غیرممکن عاشقانه که ممکن است در آن ببینید لیسانس، فقط پر زرق و برق تر. می توانستم برای همیشه آنجا بمانم. (و از نظر تئوری، من در واقع میتوانم داشته باشم، زیرا اینارا اتاقهایی دارد که میتوانید علاوه بر چیدمان رستوران، یک شب در آن بمانید). سپس برای آخرین تجربه خود به مراکش بازگشتیم: شام و نمایش رقص شکم در Le Comptoir Darna، که با رفتن ما به طبقه بالا در رستوران برای کشیدن قلیان سیب، نوشیدن چای نعناع و رقص به پایان رسید. آه – عاشقانه!
چرا مینی ماه جواب اعصاب قبل از عروسی من بود؟
و اگر این تجربه به شما انگیزه می دهد تا خودتان خرید کنید، بوتیک های زیادی در منطقه نزدیک وجود دارد. مورد علاقه من Moro بود، یک فروشگاه مفهومی با ویرایش جهت دار لباس، جواهرات، عطر، و دیگر مصنوعات، جایی که یک چوکر طلا با دو قوچ در مرکز خریدم. (یک قطعه دیگر برای پوشیدن در آخر هفته عروسی من؟ هیئت منصفه هنوز بیرون هستند.)
این سازه با سایهای از کبالت، ابتدا متعلق به هنرمند Jacques Majorelle بود و بعداً توسط سنت لوران و شریکش پیر برژه در دهه 80 خریداری شد و در نهایت به یکی از محبوبترین مناظر شهر تبدیل شد. همچنین در داخل خانه موزه هنرهای بربر قرار دارد که مصنوعات، لباسها و جواهرات بربر را از سرتاسر مراکش به نمایش میگذارد که همه آنها در طول دههها الهامبخش سنت لوران بودهاند.