من پشت میزم نشسته ام و فیلمی از دو نفر که سوپ پرتاب می کنند را تماشا می کنم مونالیزا، و من واقعاً نمی دانم چه احساسی داشته باشم. روز یکشنبه در موزه لوور، معترضان محیطزیست از گروه Riposte Alimentaire معروفترین لبخند نقاشیشده جهان – تلاشهای هاینز-آ لیزا – را هدف قرار دادند تا سیستم کشاورزی نالهای فرانسه و حق اساسی شهروندانش برای غذا را برجسته کنند. فیلم «مایع نارنجی در مقابل شاهکار گرانبها» بازتابی از مضحکههای آنارشیک «روغن را متوقف کنید» است که سوپ آن به سوی ون گوگ پرتاب شد. آفتابگردان، که دستانش به شیشه محافظ داوینچی چسبیده بود و تابستانش شاهد اسلحه سازی یک اره مویی ویمبلدون در مرکز کورت بود.
وقتی جهش های نارنجی را می بینم احساس می کنم، یک حس آزاردهنده است. مثلا چرا بساز چنین صحنه ای در چنین یک مکان عمومی؟ توجه طلب به بیرون می پرد. من انجام دادن متوجه می شوم که این نکته است، با این حال می توانم احساس کنم که چشمانم از این بیهودگی بی اهمیت می چرخد. یکی به فقط استاپ اویل بگوید من آن را دریافت می کنم.
ما در فید طراحی شده برای حواس پرتی پیمایش می کنیم. جولیا در تدارکات ژاکموس یا تیلور سویفت، دختران بدجنس یا شام دخترانه، کابویهای فارل یا دمپاییهای عجیب و غریب The Row همگی انحرافاتی از آن احساس آزاردهنده در اطراف ما هستند. آنها لحظات نسبتاً پف آلودی هستند که ما را از لایه های لازانیا انباشته از اخبار بدتر دور می کنند – ترس تراوش کننده، حالات بد درخشان. ما در شرایطی زندگی میکنیم که به طرز نگرانکنندهای مانند یک کره زمین در بحران چند بعدی است، از گرم شدن کره زمین با سرعتی وحشتناک، تا تکرار به همان اندازه ناراحتکننده «آمریکا دوباره بزرگ»، تا شواهد ثابت از فرسایش همدلی انسانی، تا درگیریهای جمعی. درباره اوکراین و جنگ اسراییل و غزه (نمیخواهم در مورد هیچ یک از اینها بیتوجه باشم؛ فقط امیدوارم بتوانیم عظمت آنها را بدون نیاز به توضیح در اینجا ببینیم).
وقتی دنیا بهطور خاص منفی به نظر میرسد، طبیعی است که بخواهیم فرار کنیم – به راحتی نرم و لطیف غذاها یا جعبهها یا کتابهایمان. اوراق بهادار شناخته شده، فقدان کنترلی را که ما در اندام های خود داریم، از بین می برند. اما هر زمان که سعی میکنم نگرانیهایم را در مورد چند ویدیوی شکست فراموش کنم، شیرین کاریهای محیطی مرا به شیوهای متضاد و ناراحتکننده به واقعیت بازمیگردانند.