ویلو دفباگ در اولین کتاب خود در مورد یک جهان – و یک زندگی – در حال گذار تأمل می کند


به عنوان مثال، یک مقاله، دگردیسی آهسته و بسیار پیچیده حشرات خاصی مانند سنجاقک ها را در نظر می گیرد تا اهمیت تکامل تدریجی در جنبش آب و هوا و زندگی ما را به طور گسترده تر منعکس کند. او می نویسد: «ما به طور ناقص و ناقص رشد می کنیم. من در مورد تغییرات ظریف صحبت می‌کنم، ماه‌های پوست اندازی، شنا کردن در زیر سطح، تعجب می‌کنم که همه چیز برای چیست – تا لحظه‌ای فرا می‌رسد که از بالای آب بلند می‌شوید و متوجه می‌شوید که در تمام مدت فکر می‌کردید که در حال غرق شدن هستید، تو بودی یادگیری نحوه پرواز

دفباگ توضیح می‌دهد که طی سال‌ها، مراقبه‌های هفتگی او به موازات داستان دگردیسی خودش به عنوان یک زن ترنس بوده است. «از جهاتی نوشتم [these essays] برای خودم، تا به من کمک کند چهار سال آخر زندگی‌ام را که زمان تغییرات عظیمی بوده است طی کنم.» هر هفته در مورد نگاه کردن به درس متفاوتی از درخت زندگی بود که می‌توانستم خودم را به آن بچسبانم – وقتی احساس می‌کردم این‌قدر آسیب‌پذیر هستم، از قورباغه‌ها چه چیزی می‌توانم در مورد متخلخل ماندن یاد بگیرم؟ چه چیزی می توانم از پروانه ها یاد بگیرم که دگردیسی چقدر زیبا و بی رحمانه می تواند باشد؟ این راهی بود برای من برای ادامه راه، و این حقیقت که با دیگران طنین انداز شد، خوب، من هنوز نمی فهمم. اما من برای آن سپاسگزارم.»

احترام، فصل آغازین کتاب، موضوعی است که دفباگ از زمانی که به یاد دارد با آن آشنا بوده است. مادرم وقتی بچه بودم حس شگفتی نسبت به دنیا را به من القا کرد. تکریم باعث ایجاد احساس احترام و افتخار می شود، اما تواضع کننده نیز هست، و هنگامی که من در مورد جهان طبیعی مطالعه می کنم، این یکی از چیزهایی است که برای آن بسیار سپاسگزارم – چقدر باعث فروتنی من می شود که به یاد بیاورم که من فقط بخش کوچکی از این هستم. موجودیت بسیار به هم پیوسته،” او می گوید. در واقع، بوم‌شناسی معنوی حکم می‌کند که ما به‌عنوان انسان باید خود را به‌عنوان مظاهر طبیعت درک کنیم، و مانند درختان، زنبورها یا سگ‌های دریایی، هر یک از ما هدف خاصی روی زمین داریم.

به عنوان یک کودک خردسال، دفباگ، که عمیقاً با احساس هدف خود در تماس بود، پیشگویی کرد که روزی نویسنده خواهد شد. در واقع، او حتی به یاد می آورد که زمانی به والدینش گفته بود که بزرگ می شود تا سردبیر یک مجله محیط زیستی شود. نمی‌دانم چگونه این را می‌دانستم، اما همیشه این حس شگفت‌انگیز در مورد دنیا را داشتم و این درک را داشتم که تنها راهی که می‌توانم در این دنیا زندگی کنم، عاشق شدن با آن است. او می گوید.



منبع