نفسهایمان در پیچهای مجلل بخار، مثل دود سیگار، پر میشد. انگشتها در مقابل گوشیهای هوشمند بیحس میشوند. چای ماچا ارائه شده تا زمانی که آن را روی لبانمان گذاشتیم عملاً یخ زده بود. آنهایی که این یادداشت را دریافت کرده بودند، بسیار لایه باز آمدند: آنهایی که خود را در پتوهای رها شده روی نیمکت ها فرو نکردند. اگر تماشای بعدی آنقدر جذاب نبود، میتوانست به یک هووها تبدیل شود. اما کریستف لمر و سارا-لین تران میزانسن مسحورکننده ای را شکل دادند – تولید سینما با بازیگران بزرگتر از نمایش مد – که توجه شعله ور شما را می طلبید.
لمر گفت: “ما همیشه علاقه مندیم استایل خود را در موقعیتی نشان دهیم که یک نمایش مد معمولی نیست.” ما به شدت از سینما، موسیقی و مردم در خیابان الهام میگیریم – ما همیشه در تلاش هستیم تا تعادلی بین واقعیت و چیزهای برتر پیدا کنیم.» این آرزو به نمایش تبدیل شد و باند فرودگاه را به فضایی در فضای عمومی تبدیل کرد. نگاه اول، یک مدل زن با یک کت خاکی تیره معمولی، از جلوی ما عبور کرد – طوری که گویی مصمم است قبل از رئیسش سر کار برود و یک کار وحشتناک را تمام کند – پیش از ناپدید شدن در آسانسور. سپس، از چپ و راست، مدلهای بیشتری از راه رسیدند، دو نفره راه میرفتند، تنها در تفکر، در گروههای پچ پچ. یکی دوید، ایستاد و دوباره دوید، انگار در جستجوی جیب بری بود که تازه متوجه شده بود قبضش را ربوده است. زنی که تماماً مشکی پوشیده بود – شلوار جادار، چکمههای پاشنهدار، و یک سنگر کوتاه با یک کیف کیسهمانند بزرگ که در لگن راستش قرار داشت – به ستونی تکیه داده بود و منتظر بود. به زودی یک مرد وارد خانه شد تا گفتگو کند.
همانطور که گفته شد، پر بودن، پرده و سیلوئتها دقیقاً ساخته شده بودند تا شما را – درست مانند قالب نمایش – به پاریس خیالی بین دهه 1960 و اکنون که در آن هر شهروندی ستاره فیلم خود با لباس بی عیب و نقص و بدون شک از نظر احساسی پیچیده بود، ببرد. . سرد، اما زیبا – از این رو بسیار فرانسوی است.
این چیزی بود که مجموعه های پاییزی برای آن منظور شده بودند: نمایشی در تراس پردیس دانشگاه پیر و ماری کوری، دانشکده پزشکی، در صبحی چنان سرد که مداخله پزشکی قریب الوقوع دور از ذهن به نظر نمی رسید. به اندازه کافی خنده دار ما در همان نقطه ای بودیم که روزی داغ ترین شوی لباس مردانه تا به حال به نظر می رسید، ایسی میاک را تحمل می کردیم – اما این مشکل جهان اول برعکس بود.
کمی گیج کننده برای یک شوی مد، همان قیافه ها (و مدل ها) در نقش های مختلف دوباره ظاهر شدند، گویی در حال تماشای فیلم های تایم لپس هستیم. اما این فرمت به طور موثر این پیام را ارائه داد که این مجموعه ای است که می تواند در زندگی واقعی به طرز تحسین برانگیزی عمل کند. از طلسم های یقه سوت پرنده و جاکلیدی مشعل گرفته تا کیف های کروسانت و آن کیسه های در آغوش بدن گرفته تا قطعات چاپ شده با آثار هنری غریزی روانگردان توسط نوویادی آنگکاساپورا، تا لباس های پددار جدید اما یکپارچهسازی با سیستمعامل (عالی) برای امروز)، جمعیتی از عناصر فرسوده برای تماشا و تحسین وجود داشت. در میان مشکی و خاکی معمولی، پیچ و خمهایی به رنگ سبز تیره بسیار لذتبخش بود، مخصوصاً در لباسهای مردانه.