شاید خواندن یک نوع عاشقانه جنون آمیز از این مجموعه وسوسه انگیز باشد. دستکاری های استثنایی پارچه ها – گره خورده در نیم تنه یا زیر باسن، قرار داده شده به صورت پاره شده، به صورت نواری مونتاژ شده، به هم پیوسته – احتمالاً زنی را در حال بازسازی نسخه جدیدی از خود با استفاده از موادی که در اطرافش گذاشته بود، تداعی می کرد. تسمه های کماندار آویزان بسیار بلند؛ کلمات غیرقابل خواندن شلوار ساق خراطی شده. لبه های دندانه دار که از دامن بیرون زده است. سایه بالهای تیز و دودی که فقط یک چشم را احاطه کرده و توریهایی جزئی دارد. این نمایش حاوی دوگانگی شکنندگی و توانمندی بود که طراحان دیگر در این فصل به بررسی آن پرداختهاند.
پاول کولسنیکوف، پیانیست مشهور، تنظیم غم انگیز تا احساسی آهنگ های باخ، گلوک، راول و ژاپنی را که تا آخرین بخش نمایش به صورت زنده در لبه باند فرودگاه اجرا می کرد، چنین توصیف کرد: «بسیار رویایی اما در عین حال کاملاً تاریک». با ضبط یاماموتو نمونه برداری از لئونارد کوهن همراه بود شما آن را تاریک تر می خواهید. “مذموم، مصلوب، در قاب انسان / میلیون شمع در حال سوختن برای کمکی که هرگز نیامد…”
یوجی یاماموتو در این فصل ما را به کجا می برد؟ ظاهراً این سیم پیچ فانی را از بین نمی برد. او این “لباس های شکسته” را به منبعی ساده لوح تر نسبت داد. “بچه ها، آنها موفق شدند!” او خندان و به خصوص شاداب گفت. پس نیت بازیگوش بود؟ بازیگوش، شاید، اما بازی کردن خیلی سخت بود.»
و این قطعا چیزی غیر از بازی کودکانه بود. ظاهرها نه تنها با بافت های مختلف فویل شده، نمدی، و شناور منفجر شدند، بلکه به هیچ مفهوم متعارف ساخت و ساز پایبند نبودند. با این حال، مدلها دستهای خود را در قسمتهای بریدگی قرار میدادند و توسط طنابهای پیچخورده و حجمهای بلند بیتأثیر بودند (دامنهای حلقهای که دوباره تصور میشد، شبیه به آنچه در Loewe در اوایل امروز وجود داشت، گذشته را همانطور که آینده تصور میکرد، هدایت میکرد). یک لباس برجسته در توری سفید که با نواری تیره گیلاسی که از یقه پرتره تا قطاری گسترده امتداد یافته بود، رشد مثبت و زیبایی داشت.
در حال حاضر، ما می دانیم که انگیزه ها و عبارات متناقض ذاتی مجموعه کارهای یاماموتو هستند. به این ترتیب است که شکلهای تک رنگ و پفآلود که بهصورت آزاد روی لباس چسبانده شدهاند، میتوانند به نوعی پیچیده به نظر برسند، یا اینکه چگونه چرخشهای جین و ژاکارد بهطور همزمان مجلل و آرت پوورا به نظر میرسند. جالب اینجاست که تنوع بسیار زیاد پارچه ها باعث شد فکر کنم که از سال ها و سال ها مجموعه های قبلی آمده اند. پاسخ یاماموتو، «سوال بسیار خوب و بد. ما آنها را ساختیم.»
یاماموتو در این مرحله از حرفه و زندگیاش، و با انتشار کتاب دیگری (با همکاری M/M Paris) که یکشنبه منتشر شد، هنوز راههایی برای به چالش کشیدن خود پیدا میکند. این پیکاسو بود که گفت: “چهار سال طول کشید تا مانند رافائل نقاشی کنم و یک عمر برای نقاشی کردن مانند یک کودک.” زیبایی این مجموعه این بود که پیچیدگی و شهود به یک اندازه از بین می رفت.
مجموعهای از نگاههای آزاد در سایهای جذاب از قرمز، نمایش را تا حدودی صریح به پایان رساند، تقریباً مانند یک بیانیه ناگفته. برای معمار ژان نوول، این مجموعه نوعی زیبایی را احضار می کرد که “در یک زمان هوشیار و شیک بود.” تفسیر نمایش یاماموتو ممکن است همیشه در قلمرو امر ذهنی باشد. اما تحسین – بر اساس تشویق بینظیر وقتی که طراح با کولسنیکوف تعظیم کرد – خوب، جمعی است.