دیلارا فیندیک اوغلو گفت: “کار من در این دنیا زیباتر کردن این دنیاست.” با این حال، امروز بعد از ظهر، او چیزهای زیادی برای باز کردن داشت – و همه آنها زیبا نبودند. این مرد 32 ساله توضیح داد: «این مجموعه درباره سفر من به سوی آزادی جسمی و روحی است. او توضیح داد که بازگشت در طول همه گیری به زادگاهش، استانبول، روند آزادی را که امروز در باند فرودگاه بیان شد، آغاز کرده بود.
و به این ترتیب فرآیند تصور و ایجاد مجموعهای آغاز شد که در برخی موارد، تکههای آن – مانند لباس مینی تار تزئین شده با دنیایی از تارهای بافته شده – شش ماه طول کشید. این در چهار مرحله بود که توسط فیندیک اوغلو به عنوان “کودک به دام افتاده”، “دختر خوب زنجیر شده”، “تدفین گذشته خود دیلارا” و در نهایت “تولد دوباره” توصیف شد. برای به دام انداختن عناصر توتمیک از لایههای لاله استفاده شد. پارچههای ابریشمی قدیمی ویکتوریایی به شکل بالا در بدنهها ریخته شدند تا حس زندگی دوم را تقویت کنند. کاپشنهای مردانه پوشیده میشدند، از پشت پایین میکشیدند و در مچ میگرفتند، چون تقریباً غل و زنجیر را کنار میگذاشتند. ظاهری کرست پوشیده شده در جکهای یونیون قدیمی و بالای آن تاجی از قیطانها، انتقال فاندیک اوغلو به اینجا را بیان میکرد.
تمایلات جنسی تلطیف شده زیادی وجود داشت – پوست زیادی. فیندیک اوغلو گفت: «این برای من ناشی از احساس به دام افتادن است. من میخواهم بارهایم را از سرم بردارم: احساس میکنم با حیا خفه شدهام، از حیا متنفرم، میخواهم آن را از بین ببرم.» شبح و سرزندگی در مجموعهای که عمیقاً در هم آمیخته بود و چیزی شبیه به کلاسیک بود، به طرز شگفتانگیزی در کنار هم قرار گرفتند.