مادرم بخشی از جامعه زنان مرفه سیاه پوست در ایالات متحده بود که داستانهایشان عمدتاً نانوشته است. چهرههای پنهان در تاریخ آمریکا که ستون فقرات جنبش حقوق مدنی بودند، مربیان، سازماندهندگان و بشردوستانی که از زندگی، خانوادهها و فرهنگ سیاهپوستان حمایت کردند و به آنها خدمت کردند، همگی در حالی که با سبکی عالی لباس میپوشیدند و خود را با وقار در جهانی مملو از زنستیزی، سفیدپوست نشان میدادند. برتری طلبی و نژادپرستی این زنان مانند فانی لو همر، دوروتی هیت، کنستانس بیکر موتلی، ماریان رایت ادلمن، یونیس جانسون و شرلی چیشولم برای نام بردن از چند نفر، ابرقهرمانان ناخوانده کشور ما هستند که شنل هایشان (به معنای واقعی و مجازی) بیانیه های مد افسانه ای بودند.
سینسیناتی جایی بود که مادرم می توانست در آن شکوفا شود. در حالی که او به آرمان های همسر و مادر خوب بودن احترام می گذاشت، رویاها و آرزوهای بزرگتری داشت. مادر همه چیز را می خواست – و او آن را داشت. والدین من یک خانه فوق مدرن در یک محله سیاهپوست بسیار معمولی و حومهای در سینسیناتی ساختند. این یک خانه نامتقارن بود که از چوب قرمز ساخته شده بود و یک استخر سرپوشیده داشت. والدین من مهمانیهای کوکتل شیک و ناهارهایی را برگزار میکردند که مردم را به مهمانی دعوت میکردند و البته با لباسهای نهار.
برای این روزگار، مادرم قطعاً یک مادر سنتی نبود. او افسر شنوایی در بخش رفاه ایالت اوهایو، نوازنده ارگ در کلیسای ما، مادر لانه سربازان پیشاهنگی توله من، و فعال در خانواده آلفا کاپا آلفا، و سایر گروه های متمرکز بر زنان مانند Links, Inc. بود. همیشه چیزی خارقالعاده میپوشید- یک لباس شیفون مشکی کریستین دیور، یک شنل بنفش با شلوار و چکمههای جیر همسان، یک کت و شلوار مشکی طرح Vogue با یک عمامه همسان. برای من عادی بود، برای دوستان و همکلاسی هایم، نه چندان.
مانند بسیاری از زنان سیاه پوست دوران خود و هنوز هم امروز، مادر من نمی خواست فقط افسانه به نظر برسد، او می خواست افسانه باشد. او مفهوم سبک و جوهر را کاملاً درک می کرد و می دانست که به دلیل نوع لباس پوشیدنش، احترام، پذیرش و قدرت خاصی را به همراه دارد. از بسیاری جهات، مادرم سالهای نوری جلوتر از زمان خود بود – در حالی که همزمان تعادل کار و زندگی را تمرین میکرد، خودش را متمرکز میکرد. من به یاد دارم که او اغلب از خود به عنوان “یک زن آزاد شده” یاد می کرد. در حالی که بسیاری از زنان سیاه پوست با جنبش فمینیستی و دیده شدنشان در آن مبارزه می کنند، مادر این ایدئولوژی را اعمال می کرد. او به صورت نیمه وقت در دانشکده حقوق شرکت کرد در حالی که یک شغل تمام وقت کار می کرد و با برادر بزرگترم اریک باردار بود. یک زن سیاهپوست متاهل و باردار در اوایل دهه 60 در دانشکده حقوق قطعاً یک ناهنجاری بود – نیرویی که باید با آن حساب کرد.