اساساً، در مجموعههای Demeulemeester و Margiela چیزی بسیار قابل ربط وجود داشت – چیزی که احتمالاً به کمک افرادی که آنها برای شرکت در برنامههای خود انتخاب میکردند کمک میکرد: هر دو جزو اولین کسانی بودند که از خیابان بازیگران را انتخاب کردند و از مدلهای قدیمیتر استفاده کردند. طرح های آنها هرگز تجویزی نبود. آنها همیشه با جوهره ای از سازگاری آغشته به نظر می رسیدند که به صاحب آن قدرت می داد تصمیم بگیرد چگونه او ممکن است آنها را کنار هم بگذارد پیراهنهای سفید Demeulemeester دقیقاً از یک شانه افتادند، با بند آویزان، با گرهها و پیچکهایی برای باد کردن یا خالی شدن باد، در حالی که برشهای تعصبآمیز باعث تشویق حرکت میشد و روی همه تیپهای بدن کار میکرد. Demeulemeester اغلب بر روی هر قطعه ای که خودش طراحی می کرد – به خصوص خیاطی آندروژن و چند سایز بالا – امتحان می کرد تا زمانی که به آن درجه بی نظیری دست یافت. (نقطه شروع او: کودکی که لباس پدربزرگ خود را پوشیده است.)
ایده یک لباس روزانه در کمد لباس من وجود نداشته و هرگز وجود نداشته است. اوه، اما آنها بسیار آسان هستند، همه می گویند: آن را بپوشان و برو! اما چه کفشی؟ جوراب شلواری، یا پابرهنه؟ چه لباس زیری و سپس چه چیزی از آن بالاتر می رود؟ ژاکت کش باف پشمی معمولی به نظر می رسد. یک ژاکت؟ حتما، اما چی نوع از ژاکت؟ هنگامی که بر آن چالش ها غلبه کردید، باید برخی از کدهای رفتاری اولیه را رعایت کنید، مانند نحوه درست نشستن، با پاهای روی هم قرار گرفته. (مطمئناً نمی توانید روی صندلی خمیده بنشینید یا پاهای خود را از راه دور باز کنید.) صادقانه بگویم، این یک میدان مین است – و بله، حتی به عنوان یک میدان مین ووگ سردبیر، من هرگز حوصله و تمایلی برای پیمایش نداشتم.
خوشبختانه، اخیراً شاهد ظهور دوباره خیاطی بزرگی بودهایم، بهویژه از نوع تند و عمدتاً تک رنگ که مورد علاقه طراحان تأثیرگذار آوانگارد بلژیکی در دهه 90 بود. Ann Demeulemeester و Martin Margiela، در میان دیگران، کارها را به روش خود انجام دادند، ایدهآلهای زیبایی را مختل کردند و در عین حال معنای مد لوکس و ظاهر آن را دوباره تعریف کردند. در زمانی که مد بر لاغری متمرکز شده بود، مارگیلا نسبتهای غولپیکر را به هم زد. مجموعههای مارگیلا همیشه با روحیهای حیلهگر، بازیگوش و DIY آغشته بودند: او لباسها را از درون میچرخاند. او هوشمندانه ساختارشکن شد تا دوباره سرهم شود. (اولین بلیزر Margiela خود را در eBay با اولین دستمزدم از کار به عنوان دستیار فروش شنبه در هاروی نیکولز در لندن خریدم. خشکشویی محلی من چند سال بعد آن را گم کرد، و من هنوز در سایت های فروش مجدد به امید یافتن آن می چرخم. .)