شوهر مخفی من | ووگ


از سوی دیگر، برای شوهرم، یک حساب کاربری در رسانه های اجتماعی هیچ سود حرفه ای چندانی نخواهد داشت. او در امور مالی کار می کند – صلاحدید و قضاوت صحیح در اولویت هستند. گذشته از حرفه، او فقط یک شخص بسیار خصوصی است – حتی یک عکس استریل و شرکتی از او در پروفایل لینکدین او وجود ندارد. ساختن یک «برند شخصی» نمی‌تواند دور از اولویت باشد، و این یکی از موارد مورد علاقه من در مورد او است. رویکرد او به تبلیغات شخصی، تعادلی تازه‌کننده در برابر اشتراک‌گذاری بیش از حد بی‌وقفه و ممانعت‌ناپذیر فرهنگ جریان اصلی ما است.

ما اختلافات را با لطف مدیریت می کنیم. من راضی هستم که عکس‌های انفرادی از ظاهر قدیمی‌ام پست کنم، در حالی که او بر ضد بمب‌های عکاسی تسلط دارد – یک عمل ناپدید شدن زیرک در دید یک عکاس BFA وقتی با من در رویدادهای مد شرکت می‌کند. اگر او را گیر بیاورند، معروف است که املای دیگری از نامش می‌نویسد.

خاطرات ما در نهایت توسط خانواده و دوستان از طریق پیامک دیده می شود. یا، شیرین تر، به طور تصادفی برای من پیامک ارسال کرد، زمانی که اصلا انتظارش را نداشتم. “روز خوبی داشته باشید! سفر ما به سانتا باربارا را به خاطر دارید؟» و در حالی که این هدف او نبود، رویکرد او تأثیر غیرمنتظره‌ای داشت و به من کمک کرد خطوط مهمی را ترسیم کنم. ازدواج من راضی نیست. بخش بزرگی از زندگی من برای من باقی می ماند.

اما اینجاست که همه چیز کمی خاردار می شود. در تلاش برای جلب توجه نکردن به او، ناخواسته به او توجه کرده ام. برای کسانی که او را نمی شناسند، رابطه ما مرموز است. معمایی است که چگونه می شنوم که اغلب او را توصیف می کند. کسانی که من شخصاً می شناسم از خود پرسیده اند که آیا وجود او را پنهان می کنم. “آنها فکر می کنند شما با فردی در برنامه حفاظت از شاهد ازدواج کرده اید!” یک دوست یک بار مسخره کرد

رسانه‌های اجتماعی نگاهی به زندگی دیگران ارائه می‌دهند و مخاطبان می‌خواهند مناظر پانوراما و بدون وقفه داشته باشند. حتی برای افراد غیر سلبریتی و غیر اینفلوئنسرها معمول است که رویدادهای بزرگ زندگی مانند نامزدی، عروسی، و بارداری را به صورت آنلاین اعلام کنند. خودداری از چنین نقاط عطفی با روند مطابقت ندارد. من به طور منظم مهمانی های کوکتل بی اهمیت را مستند می کنم، اما عکس های نامزدی خود را آفلاین نگه می دارم؟ اعتراف می کنم، جالب است.

چند روز بعد از آمدن آنها گفتم: «فکر می‌کنم باید عکس‌های نامزدی‌مان را بگذاریم». او مکث کرد اما پذیرفت که این ایده خوبی است، حتی اگر انگیزه های ما متفاوت باشد. از روایتی که با کسی مخفیانه قرار می‌گرفتم خسته شده بودم. در همین حال، او کاملاً آگاه بود که بسیاری از مردان فکر می کنند من مجرد هستم. او حتی به انتخاب بهترین عکس ها کمک کرد. بالاخره این اولین کار بزرگ او بود.

در اوایل ژوئن، پست گذاشتم، کپشن را کوتاه و شیرین نگه داشتم. خیرخواهان و عزیزان ناشناس در هیجان ما شریک بودند و همه اینها بر موج شادی لحظه به وجود آمده افزود. من می توانستم درخواست تجدید نظر را ببینم. چرا تبریک را محدود کنید؟ و از آنجایی که شوهر من واقعاً هیچ راز بزرگی ندارد – هیچ برنامه حفاظت از شاهدان درگیر نیست! – هیچ عواقبی در پی نداشت. (به غیر از آن تاپیک Reddit!)

آیا به انتشار ما ادامه خواهم داد؟ به احتمال زیاد نه. من به قدری این مقاله را باز می کنم – برای مثال. و من او را اینجا و آنجا در رسانه های اجتماعی پاشیده ام. همانطور که به نقاط عطف جدید می رسیم، من به احتمال زیاد درخشش ها را به اشتراک خواهم گذاشت. زیرا حتی برای افراد بسیار خصوصی، برخی از لحظات آنقدر خوب است که نمی توان آنها را به اشتراک گذاشت.



منبع