هنگامی که سوفیا ریچی گرینج در آوریل گذشته ازدواج کرد، این عروسی بود که در سراسر جهان شنیده شد. اولین TikTok او تنها چند روز قبل از راه رفتن او در راهرو، آخرین لباس او در Chanel و البته رویداد اصلی: عروسی او در هتل دو کپ-ادن-روک بود. (آیا این یک تجمل بی سر و صدا بود یا نبود؟) در آنجا، او و الیوت گرینج، مجری رکورد، عهد خود را در مقابل دوستان و خانواده از جمله پدرش، لیونل ریچی، گفتند. خواهر نیکول ریچی و همسرش جوئل مدن. و همچنین بنجی مدن، کامرون دیاز، و پاریس هیلتون.
با این حال، در 9 ماه پس از آن، عروسی که بدون شک بیش از چند تابلوی خصوصی Pinterest راه اندازی کرده است، مشغول. کمپین دیوید یورمان، مشارکت پرادا بیوتی، و بیش از چند جلد مجله وجود داشته است. اما شاید بزرگترین همکاری تا به امروز، همکاریای باشد که او ماهها مخفی نگه داشته است: سوفیا ریچی گرینج در انتظارش است، و او در این مورد روی ماه است.
ریچی گرینج می گوید: «خیلی خیلی زود متوجه شدم ووگ منحصرا من حدوداً چهار هفته باردار بودم. من برای هفته مد در سفر به میلان بودم و داشتم به نمایشگاه پرادا می رفتم. من یک چرخش 24 ساعته واقعاً سریع انجام میدادم و احساس وحشتناکی داشتم اما زیاد به آن فکر نکردم. فکر میکردم جت لگ است.»
وقتی به لس آنجلس بازگشت، در ابتدا قصد داشت روز بعد با همسر و دوستانش به کنسرت اد شیران برود. او به خاطر میآورد: «میدانستم که شبی پرمفروغ خواهد بود، و با چند روز تاخیر پریود شدم و میخواستم به طور کلی ایمن باشم، بنابراین آزمایش دادم. الیوت قبلاً عادت کرده بود که من به طور تصادفی آزمایش بدهم. این دو از زمانی که در آوریل ازدواج کردند، به طور اتفاقی تلاش می کردند. «بنابراین وقتی گفتم که دارم چک میکنم، واقعاً تکان نخورد. داشتم یکی از آن تستهای واقعاً مزخرف را در خانه میگرفتم، و کمرنگترین خطها وجود داشت. من آنقدر به دیدن نکات منفی عادت کرده بودم که می دانستم چه زمانی چیزی متفاوت به نظر می رسد.
او بلافاصله به الیوت گفت که سوار ماشینش شود و به CVS برود تا سه تا از بهترین تستهای بارداری را که میتوانست پیدا کند، انتخاب کند. ریچی گرینج به یاد می آورد: «او بسیار هیجان زده بود. ما تمام راه را تلفنی صحبت کردیم. و وقتی به خانه آمد، آنقدر پسر شیرینی است که همیشه می خواهد از احساسات و انتظارات من محافظت کند، بنابراین به نوعی مرا نشست و گفت: “اگر اینها منفی هستند، ناراحت نباش.” لحظه ما فرا خواهد رسید. وقتی هر سه آزمایش را همزمان برگردانیم، همه آنها مثبت بودند. او خیلی هیجان زده بود و هر دو گریه کردیم. دیوانه کننده و طاقت فرسا بود و خیلی سخت بود که از پشت بام فریاد نزنم. اما از آنجایی که میدانستم خیلی زود هستم، حتی با دوستانم بسیار محافظت میکردم.»