ما همیشه باید از خود بپرسیم که چه چیزی را می بینیم، چگونه آن را تفسیر کنیم، چه اقداماتی باید انجام دهیم، چه اثراتی از قرار گرفتن مکرر در معرض تصاویر باید مورد مخالفت قرار گیرد و کدام مورد استقبال می شود. یک جامعه انسانی، عادلانه و سالم نمی تواند از مصرف کنندگان منفعل تشکیل شود.
این پارادوکس، امروز بیش از هر زمان دیگری، مسئولیت ما به عنوان مصرف کنندگان تصاویر را زیر سوال می برد: آیا ما بینندگان مسئول فعال هستیم یا فضولان منفعل پریشان؟
موضوع با مقالاتی توسط طیف متنوعی از روشنفکران مورد بررسی قرار خواهد گرفت که در روزهای منتهی به جشنواره در اینجا بر روی پلتفرم خود منتشر خواهیم کرد و در طول رویداد به بحثهای زنده در پایگاه میپردازیم.
و نمونه های زیادی وجود دارد که می توانیم درباره آنها بحث کنیم، مانند تصاویر ویرانگر جنگ در اوکراین. آیا ما اکنون پس از بیش از 100 روز درگیری به این تصاویر واکنش مشابهی نشان می دهیم؟ آیا شوک تاریخ انقضا دارد؟ آیا از بین می رود؟
قصد ما از این دوره از جشنواره این است که گفتگویی را در مورد آنچه که نام خواهیم داشت آغاز کنیم پارادوکس نوردهی بیش از حد ما میخواهیم بحثی را برانگیزیم که چگونه فراگیر بودن تصاویر، توانایی ما برای احساس، خواندن و درک تصاویر و دنیایی که ما را احاطه کرده است، شکل میدهد.
ماموریتی که من را در حرفهام و یکی از اصول پایهگذاری PhotoVogue و جشنواره ما هدایت کرد. در واقع، ما به ظرفیت هنر برای تغییر نگاه و ذهن مردم اعتقاد راسخ داریم. ما همیشه مسائل مربوط به بازنمایی را تنظیم کردهایم، به این امید که سواد بصری را تحت تأثیر قرار دهیم تا به پرورش جهانی اخلاقیتر و فراگیرتر کمک کنیم.
امیدواریم با ما باشید!
با نگاهی به اینکه هر روز چند تصویر آنلاین آپلود میشود، چه تعداد در تلفنهای ما مصرف میشود، دستگاههایی که چشمان ما بیش از 0.05 ثانیه قبل از شروع مجدد پیمایش روی یک تصویر میماند، از خودم پرسیدم سونتاگ امروز چه میگوید؟
متن از امانوئل کوچیا
از یک سو میتواند خطرناک و بیرحمانه باشد که به تصاویر رنج توجه میکند، از سوی دیگر از اثر عادیسازی میتواند در تلاش برای ایجاد یک دنیای بصری متنوعتر استفاده شود.
سپس یک پارادوکس برای من آشکار شد و کنار آمدن با آن کار آسانی نیست. این قرار گرفتن مکرر در معرض تصاویر، نان و کره ما است، روزمرگی ما، و بازگشتی وجود ندارد، اما اثر «عادیسازی» که این نوردهی مکرر ایجاد میکند، میتواند دارای دو ماهیت متضاد باشد.
به این فکر کردم که چقدر مردم در رسانههای اجتماعی از نظر اخلاقی خشمگین میشوند، و سپس چقدر راحت خشم را به موضوع بعدی منتقل میکنند، گویی که محتوا قابل تعویض است و آنچه مهم است حفظ آن چرخه خودارجاعی بیپایان بدون کانالکشی آن است. خشم در اقدامات زندگی واقعی همه ما جسد کوچک بیجان آیلان کردی را به خاطر میآوریم که در ساحل غرق شد، اما با این وجود بدون انجام هیچ کاری همچنان شاهد یک هولوکاست معاصر در دریای مدیترانه خود هستیم.