در «وزن مرده» Emmeline Clein، شیرجه‌ای دلسوزانه در غذا خوردن


من همچنین متوجه شده‌ام که تقریباً هر زن در طول زندگی خود با اختلال در غذا خوردن دست و پنجه نرم می‌کند و در سطح بالینی نیز شیوع بالایی دارد. و با این حال، من نمی‌بینم که این موضوع در حوزه فکری عمومی با همان توجه جدی قرار گیرد که سایر بیماری‌های روانی – مانند اعتیاد به مواد افیونی، مانند اعتیاد به الکل، مانند افسردگی – که عمدتاً زنان را مبتلا نمی‌کنند به طور مرتب در رسانه‌ها دریافت می‌کنند. من می‌خواستم یک نوع داستان گسترده تاریخی، پزشکی، سیاسی و شخصی در مورد این موضوع ارائه کنم تا آن را زمینه‌سازی کنم و واقعاً به مردم بگویم که تقصیر آنها نیست که مکانیسمی برای مقابله ایجاد کرده‌اند که در عین حال بیمار است در حالی که استانداردهای زیبایی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. همه زیر تمام زندگی ما زندگی کرده اند.

چگونه خود را از نظر احساسی آماده کردید تا چنین داستان شخصی را تا این حد علنی بگویید؟

از من در این مورد زیاد پرسیده شده است، و در واقع آنقدرها هم که فکر می کردم سخت نبود. وقتی شروع کردم به نوشتن در مورد آن، برای به اشتراک گذاشتن آن با افراد زندگی ام، بسیار زیاد بود بیشتر از آنچه انتظار داشتم، اما فکر می‌کنم بخشی از اخلاق کتاب و بخشی از بحث فکری این است که فرهنگ سکوت در مورد این موضوع بخش بزرگی از مشکل است. این چیزی است که به ما آموزش داده شده و به گونه‌ای در ما نهادینه شده است که متأسفانه به نوعی به حمایت از صنایع مختلف کمک می‌کند که می‌خواهند ما بیمار بمانیم، درست است؟ روایت بیمار کلیشه ای اختلال خوردن [is] یک دختر لاغر و سفیدپوست که به دلیل اینکه “خیلی خوب” دختر است، به بی اشتهایی مبتلا می شود و سپس به درمان می رود و متوجه می شود که بدشکلی بدن دارد و در واقع آنطور که فکر می کرد چاق نیست، و بنابراین می تواند بهبود یابد. لاغر بودن آنقدرها هم که فکر می‌کرد مهم نیست، بنابراین بالاخره می‌تواند بهبود یابد! منظورم این است که آن داستان به اندازه بدنی که به ما آموخته اند که بخواهیم باریک است و این داستان برای اکثر مردم صادق نیست.

این داستان همچنین بسیاری از ایده‌آل‌ها را تقویت می‌کند که در واقع در بسیاری از افراد وجود دارد، اولین مورد این است که اختلالات خوردن عمدتاً برای دختران لاغر و سفیدپوست اتفاق می‌افتد. اما واقعیت این است که ما در دنیایی زندگی می کنیم که در آن مطالعات انجام شده عمدتاً بر روی افرادی انجام می شود که با کلیشه مطابقت دارند، که سپس این کلیشه را به نسل بعدی تحقیقات و غیره می رساند. و سپس ما همچنین این روایت را دوست داریم که شما در حال ارزش گذاری بیش از حد وزن هستید و «آنقدر که فکر می کنید بد نیستید»، که یک روایت ذاتاً چربی هراسی است. این کاملاً مضر است و همچنین، من فکر می‌کنم که به‌عنوان نوعی گازگرفتگی عمل می‌کند… در درمان به شما گفته می‌شود که اختلال خوردن شما یک هوشیاری کاذب در ذهن شماست و لازم نیست به آن اعتماد کنید، در حالی که در واقع فکر می‌کنم می‌تواند چنین باشد. شنیدن “نه، تو واقعاً دیوانه نیستی.”



منبع