او اینجا خواهد بود… هر لحظه، او اینجا خواهد بود، فکر می کنم، در تئاتر تاریک نشسته است. می دانم که من تنها کسی نیستم که منتظر او هستم. علاوه بر بقیه تماشاگران، همه در فیلم واقعی نیز حضور دارند. روی پرده، یک گروه تولید، کارگردان، و حتی دانیل کالویا، در نقش او جی هیوود، همه مشتاق حضور او هستند.
کیک پالمر و آنجلا باست در آکیله و زنبور عسل، 2006.عکس: Lions Gate/Courtesy Everett Collection
اولین باری که پالمر را روی صفحه دیدم به یاد میآورم، روی زمینی از چوب سخت نشسته بودم و به یکی از آن تلویزیونهای نمایشی قدیمی خیره میشدم که به اندازه قد من یک کودک هفت ساله بود. عمه ام که در آن زمان از من پرستاری می کرد، دیسکی را در دستگاه پخش دی وی دی گذاشت تا من را مشغول کند، اما او نمی دانست چگونه آکیله و زنبور عسلو بازیگر جوان آن فیلم، با من می ماند. در کنار بازیگرانی مانند آنجلا باست و لارنس فیشبرن، پالمر را دیدم که نقش یک دختر سیاهپوست باهوش و مصمم را بازی میکرد که از همه شانسها سرپیچی میکرد و جای خود را در جهان میگذاشت. و از خانواده و مربیانش گرفته تا بافته ها و عینک های سیمی اش، من زندگی خودم را تشخیص دادم، حتی به عنوان یک دختر سیاهپوست و فیلیپینی از نژاد مختلط. وقتی او را روی صفحه تماشا می کردم، خودم را دیدم.
پس از یک سکوت کوتاه، رونق! او در استودیو را باز می کند و به سمت نشانه اش می دود. او اینجاست، کیک پالمر، جلو و مرکز روی پرده تئاتر ایستاده است. و من آنجا هستم، در شب افتتاحیه جواب منفی، به او نگاه می کند و می رود، همانطور که قبلاً بارها گفته ام: “بله، او این را میخکوب می کند.” و او این کار را انجام داد.
وقتی بچه هستی، هرگز تعجب نمی کنی، آیا می توانم خودم را پزشک یا نویسنده یا نقاش ببینم؟ گاهی اوقات شما فقط کسی را می بینید که برای انجام کاری به او نگاه می کنید و می گویید: “خب، اگر او بتواند این کار را انجام دهد، من می توانم انجامش دهم.” اینطور نیست که من می خواستم ککه پالمر باشم. فقط وقتی او را در نقشی دیدم، باور کردم که می توانم این کار را هم انجام دهم.