ماه گذشته، آکادمی اطفال آمریکا دستورالعمل های جدیدی را برای ارزیابی و درمان کودکان و نوجوانان مبتلا به چاقی منتشر کرد. این توصیهها شامل دستورالعملهایی برای پزشکان میشد که اگر BMI آنها بیش از حد بالا تلقی میشد، بچههای دو ساله را به برنامههای «رفتارهای بهداشتی شدید و درمان سبک زندگی» ارجاع دهند. آنها همچنین دستورالعمل هایی را در مورد تجویز داروهای کاهش وزن مانند Wegovy و Ozempic (و در موارد شدید، حتی ارجاع برای جراحی چاقی) برای کودکان 12 ساله و بالاتر ارائه کردند.
کاهش وزن هدفی شبیه به کفن پنه لوپه بود که من تقریباً بین 11 تا 27 سالگی آن را دنبال می کردم و زود یاد گرفتم که از دسر صرف نظر کنم و لذت سفرهای نوک پا به آشپزخانه را که همه در خانه ام خواب بودند، حفظ کنم. تکه های کامل نان سفید را قورت می دادم و به تنهایی و زیر نور یخچال مستقیماً از لوله می مکیدم، بدون اینکه بدانم رفتار مخفیانه و پر از شرم من در مورد غذا نامی دارد (اما می دانستم که نمی خواستم کسی از این موضوع مطلع شود. آی تی). من تا اواسط دهه بیستم در واقع از BMI (معیار سلامتی که به طور مداوم زیر سوال رفته است) تجاوز نکردم، اما اختلال خوردنی که هنوز با آن زندگی می کنم مدت ها قبل از آن مشخص شد. من سالها را صرف پرخوری، محدود کردن، مخفیکردن کردم و هرگز به خودم اجازه ندادم که از غذا لذت ببرم، و فکر میکنم که ED من میتوانست برای مدت طولانی مخفیانه رشد کند، زیرا تا حدی به آن اعتقاد داشتم – بدون اینکه کسی مجبور باشد به من بگوید، خیلی کمتر از دکترم. -این چاق بدترین چیزی بود که می توانستم باشم.
من الان که این را می نویسم چاق هستم و سالهاست که چاق هستم. من ترک رژیم را یکی از افتخارآمیزترین دستاوردهای خود می دانم، اما هنوز روزهایی هستند که در آینه به بدنم نگاه می کنم و آن صدای قدیمی را در سرم می شنوم که از من می خواهد تا روزانه وزنم کنم، برای دویدن طولانی و تنبیهی در هوای یخبندان صبحگاهی به جای تمرینات ملایم تری که به آن علاقه دارم، بادام هایم را بشمارم، چربی های شکمم را نیشگون بگیرم، و تا زمانی که دوباره لاغر شوم، خودم را سرزنش کنم. مهم نیست که کمترین عددی که در بزرگسالی در مقیاس دیدم، مصادف با دوره ای از زندگی من بود که مدام سیگار می کشیدم، هر شب گریه می کردم و احساس می کردم کاملا در دنیا تنها هستم. من کوچک بودم و آیا کوچکی هدف، جایزه، دلیل همه چیز نبود؟
آیا این واقعیت است که حدود 14.7 میلیون کودک در ایالات متحده چاق هستند؟ کاملاً، و این یک موضوع بهداشتی واقعی است که مستلزم پاسخگویی از سوی سازمان پزشکی است. اما من تنها نیستم که نگران این نیستم که افزایش پزشکی بدن کودکان پیشنهاد شده توسط دستورالعمل های جدید AAP ممکن است صرفاً منجر به مکیدن آنها توسط چرخه محدودیت پرخوری شود که به ندرت منجر به کاهش وزن پایدار و دائمی می شود (و مهمتر از آن ، این قدرت را دارد که عمیقاً به عزت نفس کودک آسیب برساند). همانطور که ویرجینیا سول اسمیت اخیراً نوشت نیویورک تایمز یک مدل پزشکی مبتنی بر وزن خالص به پزشکان آموزش میدهد تا «عادیسازی» BMI کودک را بهعنوان اولویت در نظر بگیرند نه اینکه آن عدد را بهعنوان یک نقطه داده برای کنجکاوی ببینند. این باعث می شود که ارائه دهندگان و بیماران بر کاهش وزن تمرکز کنند، به این امید که لاغری همه چیز را برطرف کند.