تراژدی شیو روی

اما او دنیای او را ساخت: دنیایی که در آن او مجبور شد در یک زمین بازی نابرابر با برادرانش کندال (جرمی استرانگ) و رومن (کیران کالکین) برای قدرت، عشق و توجه رقابت کند. شیو به عنوان تنها زن در سیرک خانواده روی، متوجه شد که او هرگز کافی نیست: یک همسر به اندازه کافی خوب، یک خواهر خوب، یک دختر به اندازه کافی خوب، یک لیبرال خوب، به اندازه کافی خوب برای مادر شدن، به اندازه کافی خوب برای دویدن. شرکت.

اکنون ساده به نظر می رسد که هرگز در آن شک کرده باشیم. از این گذشته، این همان زنی است که شوهرش، تام وامبسگانز (متیو مک فادین)، چرخه قاعدگی او را دنبال می کرد به این امید که او را به عنوان بیمه نامه در برابر زندانی شدن خود باردار کند. زنی که مردان قدرتمند با برادرانش رفتار متفاوتی داشتند. “اگر تو را در آغوش بگیرم، شکایت خواهم کرد؟” وقتی خواهر و برادرها برای انجام یک معامله به مجتمع مسکونی او در نروژ رسیدند، از برادر تکنسین اسکاندی، لوکاس ماتسون (الکساندر اسکارسگارد) پرسید. سفر عاطفی او تا حد زیادی برای ما ناشناخته باقی ماند، چه به دلیل ترس خود از اینکه خیلی آسیب پذیر به نظر برسد، چه به این دلیل که او فقط می توانست دو بعدی باشد – توسط مردانی که باید در مدار آنها عمل می کرد، تعریف می شد. حتی نام مستعار خانوادگی او “پینکی” بود – یک تعبیر سخاوتمندانه، با شمردن روی انگشتان شما، ممکن است این باشد که شیو چهارمین فرزند لوگان بود. قرائت بی‌پرده همیشه قرائتی آشکارا جنسیتی بود.



منبع

این تراژدی شیو روی است. همانطور که پدرش، لوگان (برایان کاکس)، در فصل دوم می گوید: «زنی جوان بدون تجربه». شیو گاز می گیرد: «یک زن… این یک منهای است». پدرش فریاد می زند: «البته این یک منهای است». “من دنیای لعنتی را نساختم!”

و برای همه میلیاردها، PJ ها و پنت هاوس های رویز، گاهی اوقات به طرز وحشتناکی آشنا بود، زیرا این چیزی است که برای زنان در محل کار اتفاق می افتد. شیو هرگز قرار نبود “برنده” شود، زیرا او یکی از ماست. حتی موقعیت، پول و قدرت نیز محافظت کاملی در برابر پدرسالاری ندارند.

پس از اینکه شیو طرح خود را برای سرنگونی پدرشان رد کرد، کندال می‌گوید: «فقط پستانک‌های شما هستند که به شما ارزش می‌دهند. “تو هنوز به عنوان یک زن نمادین دیده می شوی.” و در پایان، او فقط یک زن دیگر در دنیای مردانه بود – وقتی سعی می کرد نظری را بیان کند، به حاشیه کشیده شد، نادیده گرفته شد، به عنوان «هیستریک» و «بیش از حد احساساتی» رد شد. او می توانست شایسته ترین و باهوش ترین زن آمریکا باشد، اما همیشه می باخت. وقتی قفس طلایی که جاه طلبی او در آن بال می زند، توسط مردی زن ستیز بر اساس ارزش های زن ستیزانه ای که او در آن به دنیا آمده بود، ساخته بود، چگونه می توانست قدرت پیدا کند؟