عصر چهارشنبه، مهمانان با کراوات مشکی وارد تالار شهر سانفرانسیسکو شدند تا در مراسم افتتاحیه شب باله سانفرانسیسکو شرکت کنند. شب نه تنها نشانه شروع یک فصل بود، بلکه به عنوان استقبال رسمی شهر از تامارا روخو، مدیر هنری جدید و پر زرق و برق این شرکت بود. (او قبلاً مدیر هنری باله ملی انگلیس و رقصنده اصلی آنجا بود.)
روخو با لباس و هدبند طلایی، در یک مهمانی کوکتل و شامی که در تالار شهر برگزار شد، دادگاه برگزار کرد. ترومپتها در روتوندا ساختمان Beaux-Arts نشان میدهند که ساعت 6 بعدازظهر وقت صرف شام است.
در میان مهمانان شام میتوان به ریتا مورنو افسانهای (که برای جذابیت بیشتر موهای خاکستریاش قلع و قمع بود)، بازیگر آنا د لا رگوئرا (که کت مجسمهای که در یک فروشگاه قدیمی در زادگاهش مکزیک پیدا کرد، پوشیده بود)، نانسی پلوسی، بودند. و همسرش، آقای پل پلوسی، که با هم به عنوان صندلی های افتخاری امسال خدمت کردند.
بعد از شام، در ربع تا 8 شب، ترومپتنوازان برگشتند، و یک بار دیگر نواختند تا از مهمانان بخواهند از خیابان ون نس عبور کنند و برای اجرا وارد سالن اپرای War Memorial، خانه باله سانفرانسیسکو شوند.
پوسترهایی روی نمای بیرونی تئاتر پخش شده بود که از آن خبر می داد فانی های صرفباله ای جدید از طراح رقص آزور بارتون، که اولین کمک بزرگ روخو به شرکت را نشان می دهد. اما این فیلم برای چند روز نمایش داده نمی شود. در عوض، برنامه گالا متشکل از بهترین موفقیتها، از جمله پاسدو دو از جاستین پک بود. عجله کن ما رویا می بینیم، ماریوس پتیپا دیانا و آکتائون، و دریاچه قو. دومی توسط ساشا د سولا و آیزاک هرناندز، شوهر روخو اجرا شد که اخیراً پس از شروع کار خود در گروه باله در سال 2008، به عنوان یک رقصنده اصلی به شرکت بازگشت.
روخو از برنامه شب گفت: “برخی تیزرهای فصل خواهند بود، برخی از آنها راضی کننده جمعیت خواهند بود، برخی از آنها فقط خوب هستند.” “اما همه اینها برای تجلیل از تنوع برجسته این شرکت زیبا است.”
پس از شنیدن صدای آلیسون ماوزه، رئیس هیئت مدیره، روخو در اتاق صحبت کرد. به عنوان یک رقصنده، او یک یا دو چیز در مورد زمان بندی می داند و به طرز ماهرانه ای پیش بینی آینده را دارد. فانی های صرف.
او به حضار گفت: «این اثری الهام گرفته از هوش مصنوعی، فناوری است که در خیابانهایی دورتر از جایی که ما هستیم توسعه مییابد، و هیجانانگیزترین تیم هنرمندان را گرد هم آورده است». “امروز عصر یک درخواست کوچک از شما دارم. اگر هنوز آن را دریافت نکردهاید، لطفاً بلیطهای خود را برای آن بخرید فانی های صرف. شما نباید آن را از دست بدهید.»
آنهایی که در اتاق بودند – تئاتر متشکل از فداکارترین بالهنماهای شهر بود – برای بازگشت به باله نیازی به قانعکردن کمی نداشتند، اما اگر این کار را میکردند، سخنان روخو مطمئناً این کار را انجام میداد.