از نظر احساسی نوشتن در مورد کسی که برخی از جزئیات مهم زندگینامهای را با شما به اشتراک میگذارد، چگونه بود، اما اینطور نیست در حقیقت شما؟
آیا کتابی وجود داشت که واقعاً دوست داشته باشید یا در حین نوشتن به دنبال الهام باشید؟ مکان های مرکزی**؟**
در طول 20 سالگی من، به خصوص زندگی در نیویورک، نحوه صحبت من در مورد اینکه اهل یک شهر کوچک در مرکز ایلینوی هستم کاملاً تغییر کرده است، زیرا به نوعی متوجه شده بودم که اگر واقعاً خود را تحقیر می کنید، می توانید بخندید. در مورد آن و به مردم بگویید که چگونه یک روز “تراکتور خود را به مدرسه برانید”. با این حال، پس از انتخابات 2016، همه این افرادی که هر روز در نیویورک با آنها صحبت می کردم، می گفتند: “اوه، من متوجه نشدم که مردم این طور فکر می کنند.” من فکر می کنم آنها صادقانه فقط به نوعی کنجکاو بودند. چیزی که به مردم می گویم این است که به عنوان یک فرد آسیایی در شهر نیویورک، متفاوت ترین چیز در مورد من این است که از این شهر کوچک آمده ام. مردم از من میپرسیدند: «آیا میتوانی به من توضیح بدهی که چرا از پیروزی ترامپ شگفتزده نشدی؟» و من درست مثل وقتی که اوباما انتخاب شد، بچههایی در مدرسه من میدویدند که میگفتند او قرار است ترور شود. مثل این بود که الان تعجب نمیکنم، زیرا این اتفاق افتاده است بوده اتفاق می افتد.
از نظر احساسی، رمان بسیار واقعی است. مانند همه چیزهایی که تا بازگشت به خانه اتفاق می افتد و پس زمینه شخصیت اصلی شبیه من است. من هرگز نامزدی را برای ملاقات با والدینم به خانه نیاوردهام، اما به آن نزدیک شدهام، بنابراین از جهاتی شبیه این تمرین ذهنی بود. من تعجب می کنم که این چگونه خواهد بود. بیایید آن را بازی کنیم. وقتی داشتم آن را می نوشتم بیشتر و بیشتر متوجه شدم که تقریباً برای شخصیت دوست پسر سفیدپوست از نیویورک ایستاده ام. شخصیت بن در حال اعمال نگاهی است که من قطعاً به زندگی خودم تحمیل کرده ام. او این واکنش قضاوت آمیزتر و تند تند به آنچه که می بیند دارد.