ادی ردمین در مورد مد، خانواده و سری جدید و هیجان انگیز طاووس او، “روز شغال”

البته یکی از خطوط اصلی در این نمایش، چالش حفظ یک زندگی شخصی زمانی است که در شغل بسیار سخت خود بسیار خوب هستید. من کنجکاو هستم که ببینم آن طرف داستان چگونه با شما برخورد کرده است. مثلاً با بچه‌های جوان، و حرفه‌ای که در آن برادوی بازی می‌کنید، در فیلم‌ها حضور دارید، در پروژه‌ای مانند این هستید… آیا در جایی صحبت می‌کنید که می‌گویید: «من می‌خواهم انجام دهم. این کار بزرگ است و بعد من یک استراحت طولانی خواهم داشت”؟ یا خانواده تان به نوعی با شما در حال جست و خیز هستند؟

من کسی هستم که کمی ساختار را دوست دارم، و با این حال در چنین محیط کاری کاملاً روان زندگی می کنم که در آن شما همیشه سعی می کنید چیزهای بی معنی را درک کنید. وقتی من و همسرم دور هم جمع شدیم، سعی می‌کردم این زندگی عشایری و سیرک‌مانند را توضیح دهم و او خیلی آزادتر از من است. او مانند “عالی است، ما با هم به دنیا سفر خواهیم کرد” و این همان کاری است که فکر می کردیم انجام دهیم. و سپس بچه‌های شما مدرسه را شروع می‌کنند، و این گزینه که فقط آنها را ارتقا دهید و آنها را به مدت شش ماه به بوداپست یا هشت ماه به نیویورک ببرید – زندگی اینطوری کار نمی‌کند. بنابراین پاسخ کوتاه به سوال شما این است که ما هنوز تقریباً روزانه در حال بررسی آن هستیم.

با این حال، کاری که ما سعی می کنیم انجام دهیم این است که به ویژگی های خاصی که شغل به ارمغان می آورد متمایل شویم. برای مثال، من لزوماً نمی گویم که در سن شش و هشت سالگی، تعطیلات شهری تعطیلات انتخابی است. اما همسرم هانا و بچه‌ها می‌آیند و در بوداپست یا وین به من می‌پیوندند، و سپس می‌بینید که آن شهر چه چیزی برای ارائه دارد – و پاسخ چیزهای بسیار شگفت‌انگیزی است.

و از نظر شیوه ای که زندگی خانوادگی شغال شخصیت پردازی شما را شکل داد – به عنوان یک بیننده، هم شما معتقدید که شغال به آدم های زندگی اش اهمیت می دهد و هم تردید دارید که او فقط از ماندن در خانه خوشحال خواهد شد.

اعتیادی به او وجود دارد، و من فکر می کنم که برای بسیاری از مردم آواز می خواند. [Laughs.] لاشانا در مورد چگونگی صحبت می کند [work] جایی که بیانکا راحت تر است. هر دوی این شخصیت‌ها نوعی گره خوردن دارند، به این معنا که آنها فوق‌العاده با استعداد هستند و نوعی فراخوانی، هرچند تاریک، دارند. اما یکی از چیزهایی که صادقانه در مورد این قطعه وقتی آن را خواندم، من را برانگیخت این بود که خود شخصیت از بسیاری جهات یک بازیگر است – و از نظر زبان‌ها و پروتزهایش و توانایی‌اش برای تغییر شکل، بازیگری توانا. و بنابراین چیزی که جالب شد این بود که برای یک بار به جای اینکه به شخصیتی بپرم، مدام می گفتم: خوب، خوب، اگر این من بودم، چگونه من برو در مورد این؟ من آن را کنجکاو یافتم.

منبع